محتملات در مساله چهار امر است:
احتمال اول: سهم نشان دهنده حق دینی باشد نه حق عینی، به این معنی که خریدارِ سهم چیزی را مالک نمی شود بلکه با خرید سهم، دینی بر عهده شرکت پیدا می کند و حق او حق دینی است. حق دینی این است انسان مالک چیزی نیست ولی می تواند دیگری را اجبار بر تحویل مال یا تسلیم عمل کند.
این احتمال در کلام سنهوری در الوسیط مطرح شده[1]، و در فقه العقود فرموده بنابر این که مالک، شخصیت حقوقی باشد، باید الزاما سهم را به این معنی تقریب کنیم. در کلام سنهوری هم آمده است که عقد شرکت که منعقد می شود اگر بین اشخاص حقیقی باشد، حکمی دارد ولی اگر مورد شرکت، شخصیت معنویه باشد به کیفیت دیگری است. اگر شرکت بین دو شخص حقیقی باشد، هر کدام حصه خود را به نحو شیوع در کل مال مالک است، اما اگر مال، مملوک شخصیت معنویه مثل شرکت باشد، مالک راس المال، فقط شخصیت معنویه است و شرکاء هیچ حق عینی نسبت به مال ندارند، لذا باید شیوع و اشاعه در ملکیت را از شخصیت معنویه جدا کنیم. در کلام حقوقدانان غربی هم این احتمال پذیرفته شده و حقوقدانان ایران هم بعضا قائل به این نظر شده اند. ادامه مطلب ...
تکرار | متن عربی | متن فارسی | مذهب |
---|---|---|---|
۴بار | الله اکبر | خداوند بزرگترین است (بزرگتر از آن است که توصیف شود). | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان لا اله الا الله | گواهی میدهم که هیچ خدایی جز خدا نیست. | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان محمداً رسولالله | گواهی میدهم که محمّد فرستادهٔ خداوند است. | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان علیاً ولیالله | گواهی میدهم که علی ولی خداوند است.∗ | فقط شیعه[۳] |
۲بار | حی علی الصلاة | بشتاب بر نماز. | شیعه و سنی |
۲بار | حی علی الفلاح | بشتاب بر رستگاری. | شیعه و سنی |
۲بار | الصلاة خیر من النوم | نماز بهتر است از خواب∗ | فقط سنی در اذان صبح |
۲بار | حی علی خیر العمل | بشتاب بر بهترین کار∗ | فقط شیعه |
۲بار | الله اکبر | خداوند بزرگترین است (بزرگتر از آن است که توصیف شود). | شیعه و سنی |
۲بار | لا اله الّا الله | خدایی جز الله نیست.∗ | شیعه دو بار اما سنی تنها یک بار |
تکرار | متن عربی | متن فارسی | مذهب |
---|---|---|---|
۴بار | الله اکبر | خداوند بزرگترین است (بزرگتر از آن است که توصیف شود). | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان لا اله الا الله | گواهی میدهم که هیچ خدایی جز خدا نیست. | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان محمداً رسولالله | گواهی میدهم که محمّد فرستادهٔ خداوند است. | شیعه و سنی |
۲بار | اشهد ان علیاً ولیالله | گواهی میدهم که علی ولی خداوند است.∗ | فقط شیعه[۳] |
۲بار | حی علی الصلاة | بشتاب بر نماز. | شیعه و سنی |
۲بار | حی علی الفلاح | بشتاب بر رستگاری. | شیعه و سنی |
۲بار | الصلاة خیر من النوم | نماز بهتر است از خواب∗ | فقط سنی در اذان صبح |
۲بار | حی علی خیر العمل | بشتاب بر بهترین کار∗ | فقط شیعه |
۲بار | الله اکبر | خداوند بزرگترین است (بزرگتر از آن است که توصیف شود). | شیعه و سنی |
۲بار | لا اله الّا الله | خدایی جز الله نیست.∗ | شیعه دو بار اما سنی تنها یک بار |
متن عربی | ترجمه | فرقه |
---|---|---|
الله اکبر | خدا بزرگتر است (از آن چه که توصیف میشود). | شیعه و سنی ۲بار |
اشهد ان لا اله الا الله | گواهی میدهم که جز خدای یکتا و بی همتا، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. * | شیعه ۲بار و سنی ۱بار |
اشهد ان محمداً رسول الله | گواهی میدهم که محمّد فرستادهٔ خداست. * | شیعه ۲بار و سنی ۱بار |
اشهد ان علیاً ولی الله | گواهی میدهم که علی جانشین فرستاده خداست. ** | تنها شیعه ۲بار |
حی علی الصلاة | بشتاب به سوی نماز * | شیعه ۲بار و سنی ۱بار |
حی علی الفلاح | بشتاب به سوی رستگاری * | شیعه ۲بار و سنی ۱بار |
حی علی خیر العمل | بشتاب به سوی بهترین کارها*** | فقط شیعه ۲بار |
قد قامت الصلاة | همانا نماز به پا شده است. | شیعه و سنی ۲بار |
الله اکبر | خدا بزرگتر است (از آن که توصیف شود). | شیعه و سنی ۲بار |
لا اله الا الله | جز خدای یکتا و بی همتا، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. | شیعه و سنی ۱بار |
وسائل الشیعة؛ ج28، ص: 169
34476- 3- «3» وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَوْمٌ یَسْتَفْتُونَهُ فَلَمْ یُصِیبُوهُ- فَقَالَ لَهُمُ الْحَسَنُ ع هَاتُوا فُتْیَاکُمْ- فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ وَ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع- وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَإِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ وَرَائِکُمْ- فَقَالُوا امْرَأَةٌ جَامَعَهَا زَوْجُهَا- فَقَامَتْ بِحَرَارَةِ جِمَاعِهِ فَسَاحَقَتْ جَارِیَةً بِکْراً- فَأَلْقَتْ عَلَیْهَا النُّطْفَةَ فَحَمَلَتْ فَقَالَ ع- فِی الْعَاجِلِ تُؤْخَذُ هَذِهِ الْمَرْأَةُ بِصَدَاقِ هَذِهِ الْبِکْرِ- لِأَنَّ الْوَلَدَ لَا یَخْرُجُ حَتَّى یَذْهَبَ بِالْعُذْرَةِ- وَ یُنْتَظَرُ بِهَا حَتَّى تَلِدَ وَ یُقَامُ عَلَیْهَا الْحَدُّ- وَ یُلْحَقُ الْوَلَدُ بِصَاحِبِ النُّطْفَةِ- وَ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ ذَاتُ الزَّوْجِ- فَانْصَرَفُوا فَلَقُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع- فَقَالُوا قُلْنَا لِلْحَسَنِ وَ قَالَ لَنَا الْحَسَنُ- فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ لَقِیتُمْ- مَا کَانَ عِنْدَهُ إِلَّا مَا قَالَ الْحَسَنُ.
________________________________________
عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم
- ایران، اول، 1409 ه ق
ایا فقها به حدیث نبوی مرسل المغرور یرجع علی من غره تمسک کرده اند ؟
( اشکال این است که از کجا معلوم که فقها دلیل حکمشان به ضمان خصوص این روایت بوده و شاید به روایات دیگری تمسک کرده اند. لذا معلوم نیست علما به این روایت عمل کرده باشند تا عمل انها جابر ضعف سند باشد. )
قسمتی از کتاب بیع سید مصطفی خمینی ره :
کتاب البیع (للسید مصطفى الخمینی)، ج2، ص: 394
و یظهر من الفقیه الیزدیّ دعوى انجبار المرسلة بالعمل «1».
و فیه: أنّ الجابر هو الشهرة و الإجماع العملیّ، و مجرّد التوافق فی المضمون غیر کاف. اللهمّ إلّا أن یقال: إنّ التوافق فی المفاد دلیل على الاستناد، کما کان علیه استأذنا البروجردیّ- رحمه الله تعالى «2»- و الله العالم.
(2) نهایة الأصول: 542- 543.
ایا فقها به حدیث نبوی مرسل المغرور یرجع علی من غره تمسک کرده اند ؟
( اشکال این است که از کجا معلوم که فقها دلیل حکمشان به ضمان خصوص این روایت بوده و شاید به روایات دیگری تمسک کرده اند. لذا معلوم نیست علما به این روایت عمل کرده باشند تا عمل انها جابر ضعف سند باشد. )
قسمتی از کتاب بیع سید مصطفی خمینی ره :
کتاب البیع (للسید مصطفى الخمینی)، ج2، ص: 394
و یظهر من الفقیه الیزدیّ دعوى انجبار المرسلة بالعمل «1».
و فیه: أنّ الجابر هو الشهرة و الإجماع العملیّ، و مجرّد التوافق فی المضمون غیر کاف. اللهمّ إلّا أن یقال: إنّ التوافق فی المفاد دلیل على الاستناد، کما کان علیه استأذنا البروجردیّ- رحمه الله تعالى «2»- و الله العالم.
(2) نهایة الأصول: 542- 543.
گاه برخی امور ضروری دین و مذهب است اما دلیل و نص خاص یا علمی ندارد.
مثلا سرفه کردن در مسجد مسلما جایز است اما ممکن است هیچ نص خاصی در مورد ان نباشد . و یا پلک زدن در مسجد که بلا شک جایز است اما ممکن است دلیلی بر ان نباشد.