بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

مقدار ایة الکرسی

آیه الکرسی یک آیه بیشتر نیست و آن آیه 255 سوره مبارکه بقره است ؛ ابتدای آن " الله لا اله الا هو الحی القیوم" و انتهای آن : و هو العلی العیم " میباشد ؛

بنابراین عبارت " لا اکراه فی الدین " و ما بعد آن جزء آیه الکرسی نیست.

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی

یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ

کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (255)

دلیل بر این مطلب :

  ادامه مطلب ...

تحصیل فلسفه از دیدگاه ایت الله بهجت ره و محقق اصفهانی ره

مساله خواندن فلسفه از مسائل مورد اختلاف بین طلاب است که از قدیم گاه منشا اختلافاتی هم در حوزه های علمیه بوده است ، از طرفی هم هیچ کس قبل از احاطه و سلطه ی کامل بر این علم نمیتواند در مورد آن به طور دقیق و کامل اظهار نظر کند که این مساله از مصادیق : " خفته را خفته کی کند بیدار " خواهد بود.

مدتی قبل کلامی از مرحوم ایت الله العظمی بهجت ره در مورد خواندن فلسفه دیدم که نقل آن میتواند راهگشای طلاب علوم دینی باشد :

  ادامه مطلب ...

بررسی اصل عدم نقل

یکی از اصولی که علماء در بسیاری از موارد، به آن تمسّک کرده اند، اصل عدم نقل است. قبل از اینکه در مورد مدرک این اصل بحث کنیم، لازم است به تقسیمی اشاره کنیم. اجراء أصل عدم نقل یا در موردی است که اصل نقل، مشکوک است و یا در جایی که أصل نقل، مُحرَز است، ولی تاریخ آن، معلوم نیست، مثل بحث حقیقت شرعیّه در اصول. لذا سزاوار است که ادلّه ی أصل عدم نقل را در دو قسم جداگانه مورد بررسی قرار دهیم.

   ادامه مطلب ...

اثار شیخ طوسی در کلام استاد مددی

استاد مددی (حفظه الله):
شیخ طوسی کتاب «نهایه» را در فقه ماثور یا فقه روایی نوشت و بعد هم خود مرحوم شیخ طوسی کتاب «مبسوط» را در فقه تفریعی نوشت که: به ذهن ما می‌آید قویا که: کتاب مبسوط یک کتابی است مال یکی از سنی ها و شافعی مسلک هم باید باشد هر کسی بوده. شیخ سعی کرده متن را از او بگیرد و تفریعات آن را طبق فقه شیعه بنویسد. و حالا نمی‌دانیم یا یک کتاب بوده یا دوتا کتاب بوده. یا همان کتاب هم مشوّه بوده، چون متاسفانه این کتاب مبسوط شیخ مشوّه است. هم تکرار دارد هم بحث هایش نظام ندارد.
و یک احتمال کلی هست که عده‌ای از آثار شیخ -مثل رجال ایشان و فهرست ایشان و مبسوط ایشان. نه مثل نهایه، نهایه درست است- هنوز ترتیب نهایی داده نشده. یعنی کأنما معلومات را نوشته اما هنوز جمع و جور نهایی نکرده. خود رجال شیخ هم این عیب را دارد، فهرست شیخ هم همینطور. احتمالا شیخ اینها را در این دفتر می نوشته: اصحاب امام صادق، در این دفتر اصحاب امام کاظم...؛ اینها را می‌نوشته تا اینها را تنظیم نهایی بکند...

پ ن : این مطلب در تلگرام برای حقیر فرستاده شد و منبع اصلی انرا پیدا نکردم.

فقه روضه از مسالک اقوی است

یکی از کرامات شهید اول و ثانی - رحمهما الله - این است که کتابشان  مورد پسند اهل علم واقع شده است، هر چند وسطند یعنی نه تام الاستدلال است و نه بدون استدلال. شرح لمعه کتاب پر برکتی است، بعضی از اهل علم که فقط شرح لمعه تدریس می کردند. مثلا سیزده دوره تدریس کرده بودند، در نجف و کربلا هم بعضی از اهل علم متن لمعه را حفظ بوده اند.

کتاب شرح لمعه، استدلال تام نیست، ولی فتوای محض هم نیست، مع ذلک خیلی پر برکت است، چند صد سال است که طلاب علوم دینی در حوزه های علمیه به درس، مباحثه و مطالعه ی آن اشتغال دارند. صاحب جواهر رحمه‌الله می فرماید: فقه روضه بالاتر از کتاب مسالک او است. 

شهیدین - رحمهماالله - عمر کم و کوتاهی داشتند و مع ذلک چه قدر عمرشان برکات داشت، و چه تالیفات نافع و سودمندی از خود به جا گذاشتند. آن ها برای ما حجتند، تا عمر خود را به غفلت و بطالت نگذرانیم. البته توفیق چیز دیگری است که خداوند متعال نصیب هر کس نمی کند.

در محضر ایت الله بهجت. به نقل از شبکه الامین الحسنین ع

جواب همه با یک کلمه

مرحوم آقا سید علی یزدی - از شاگردان مرحوم آخوند اردکانی - که بعد از میرزای بزرگ  خود را اعلم می دانست، می گوید: در کربلا به درس آخوند می رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود، ایشان نقل می کرد: هم شهری های ما از یزد یا اردکان به کربلا آمدند و گفتند:

آیا می شود به خدمت آخوند برسیم؟ به هر حال وقت گرفتیم و قرار شد وقت خاصی به خدمت آخوند برسیم. همراه با جماعتی از زوار به خدمت ایشان رسیدیم، و در حالی که ما جلو حرکت می کردیم و آن ها دنبال سر ما، وارد شدیم. من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سئوال از ایشان ولی برای اظهار مراحل فضل و علمیت و فقاهت، مساله ای را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقریب و تقریر کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سئوال ولی با بیان کاملا علمی و استدلالی و منتظر جواب بودم. آخوند رحمه‌الله به من اشاره کرد که نزدیک بیا، نزد ایشان رفتم، و ایشان آهسته در گوشم گفت:نمی دانم!

این سخن خیلی در من اثر کرد و رنگ و روی من سرخ شد، ساکت محض شدم. آخوند می خواست به من بفهماند که نباید این کار را کرد. فردای آن روز که برای بازدید زوار به مسافرخانه رفتم، از دریچه ی پنجره ی کوچه صدای آن ها شنیده می شد، شنیدم به هم دیگر می گفتند: دیدید آقا سید علی چه قدر صحبت کرد، ولی آخوند همه را با یک کلمه جواب داد!

بالاخره، استاد و شاگرد امتیازات عجایب و غرایب داشتند و حرف های به ظاهر رکیک، اما به جا و به موقع، در کلماتشان زیاد بود.

کتاب در محضر ایت الله بهجت به نقل از شبکه الامامین الحسنین