بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

فقه نظام داریم یا خیر

فقه نظام و دیدگاههای ایت الله محمد جواد فاضل لنکرانی مد ظله 

توضیحات مهم معظم له 

http://fazellankarani.com/persian/lecture/view/21756/

برخی دیگر از مطالب ایشان :

http://fazellankarani.com/persian/index/search/%D9%81%D9%82%D9%87%20%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85/in/faq/news

مطالب لینک اول : 

  ادامه مطلب ...

احتمالات درحقیقت شرکت سهامی

محتملات در مساله چهار امر است:

احتمال اول: سهم نشان دهنده حق دینی باشد نه حق عینی، به این معنی که خریدارِ سهم چیزی را مالک نمی شود بلکه با خرید سهم، دینی بر عهده شرکت پیدا می کند و حق او حق دینی است. حق دینی این است انسان مالک چیزی نیست ولی می تواند دیگری را اجبار بر تحویل مال یا تسلیم عمل کند.

این احتمال در کلام سنهوری در الوسیط مطرح شده[1]، و در فقه العقود فرموده بنابر این که مالک، شخصیت حقوقی باشد، باید الزاما سهم را به این معنی تقریب کنیم. در کلام سنهوری هم آمده است که عقد شرکت که منعقد می شود اگر بین اشخاص حقیقی باشد، حکمی دارد ولی اگر مورد شرکت، شخصیت معنویه باشد به کیفیت دیگری است. اگر شرکت بین دو شخص حقیقی باشد، هر کدام حصه خود را به نحو شیوع در کل مال مالک است، اما اگر مال، مملوک شخصیت معنویه مثل شرکت باشد، مالک راس المال، فقط شخصیت معنویه است و شرکاء هیچ حق عینی نسبت به مال ندارند، لذا باید شیوع و اشاعه در ملکیت را از شخصیت معنویه جدا کنیم. در کلام حقوقدانان غربی هم این احتمال پذیرفته شده و حقوقدانان ایران هم بعضا قائل به این نظر شده اند.  ادامه مطلب ...

ولی امر مخیر بین قصاص ودیه است در قتل عمد یا خیر؟

ولی امر مخیربین قصاص ودیه است در قتل عمد یا خیر؟

عنوان مساله : الثابت فی القتل العمدی القود دون الدیه: فلیس اولی المقتول مطالبة القاتل بها الا اذا رخمی بذلک و عندئذ یسقط عندالقود و تثبت الدیه و یجوز لها الترافی علی الاقل من الدیه اوعلی اکثر فها.

توضیح محل بحث :

 گفته شده که اولا و بالذات در قتل عمدی، قصاص ثابت است ولاغیر، حال اگر ولی دم و جانی هر دو راضی به دیه شدند، اجمالاً قصاص تبدیل به دیه می‌شود ولی اگر فقط ولی دم راضی به دیه باشد ولی خود جانی قبول نکند و راضی به قصاص بدون دیه باشد، ولی دم حق گرفتن دیه ندارد و همان قصاص ثابت است براین مدعی دودلیل اقامه شده:

الف:اجماع

ب:روایات 

ادامه مطلب ...

اقسام ضرورت در دانش فقه

در علم فقه اصطلاحی بکار برده میشود بنام ضرورة ، مثلا میگویند :

أن الماء القلیل لو کان منفعلًا بملاقاة النجس مطلقاً لما أمکننا تطهیر شی‌ء من المتنجسات به، و هذا باطل بالضرورة.


و یا مثلا میگویند : 

عدم جواز الوضوء من الماء المتنجس بالضرورة

در دانش فقه ضرورت بر چهار قسم است :

اول : ضرورت ادیان : یعنی انچه نزد همه ادیان مسلم و واضح است

دوم : ضرورت اسلام : یعنی هر کس مسلمان باشد بلا شک توجه به ان مطلب دارد. مثل وجوب صوم

سوم : ضرورت مذهب : یعنی هر کس شیعه باشد این مطلب برایش از واضحات است.

چهارم : ضرورت فقه : یعنی هر کسی فقیه باشد و با مسائل فقهی سر و کار دارد حتما این مطلب را میداند و ان مطلب برایش مسلم است. 

انتساب قتل و مقدار دیه در مساله جاذب و مجذوب

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان نوشته : انتساب قتل و مقدار دیه در مساله جاذب و مجذوب

برگرفته از دروس ایت الله محمد قائنی دام ظله

مقدمه : در مساله ای که مطرح خواهد شد نکات مهمی وجود دارد از جمله معیار در قتل از حیث عمد و غیر عمد ، نحوه انتساب قتل به قاتل از حیث اینکه قاتل یک نفر است یا چند نفر ، و نحوه برخورد با روایات در بحث انتساب قتل از حیث تعبدی بودن یا تعبدی نبودن.  ادامه مطلب ...

مقدمه برای بحث جوائز السلطان مکاسب

قال الشیخ الاعظم الانصاری ره فی مباحث جوائز السلطان : بعد تبیین صور اربعه لاقسام الجوائز الماخوذ من الجائر : اما الاولی ( ای قسم الاول من اقسام الجوائز و هو : ان لا یعلم للجائر مال مال حرام یحتمل کون الجائزة منها ) :

"فلا إشکال فیها فی جواز الأخذ و حلیة التصرف للأصل و الإجماع و الأخبار الآتیة[1]"

فما هو المراد من الاصل فی کلام الشیخ ره ؟

فلها احتمالات ادامه مطلب ...

مواردی که تقیه واجب نیست

مواردی که تقیه واجب نیست

بدون تردید تقیه از واجبات دینی است که در روایات اهمیتش به نماز تشبیه شده. حتی گفته شده که دستگیری و شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام بخاطر تقیه نکردن هشام بن حکم بوده.

اما با بررسی روایات میتوان گفت در سه مورد زیر تقیه کردن جایز یا لازم نیست.

اول : جایی که حفظ اصل دین متوقف بر ان است.  ادامه مطلب ...

فرق بین اسراف و تبذیر

   در این که میان اسراف و تبذیر چه تفاوتى است، بحث روشنى در این زمینه از مفسّران ندیده ایم، ولى با در نظر گرفتن ریشه این دو لغت، چنین به نظر مى رسد که وقتى این دو در مقابل هم قرار گیرند، اسراف به معنى خارج شدن از حدّ اعتدال است بى آنکه چیزى را ظاهراً ضایع کرده باشد، مثل این که ما لباس گران قیمتى بپوشیم که بهایش ده برابر لباس مورد نیاز ما باشد، و یا غذاى خود را آن چنان گران قیمت تهیّه کنیم که با قیمت آن بتوان عدّه زیادى را تغذیه کرد; در این جا از حد گذرانده ایم ولى ظاهراً چیزى نابود نشده است.

   
ادامه مطلب ...