بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

مواردی که تقیه واجب نیست

مواردی که تقیه واجب نیست

بدون تردید تقیه از واجبات دینی است که در روایات اهمیتش به نماز تشبیه شده. حتی گفته شده که دستگیری و شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام بخاطر تقیه نکردن هشام بن حکم بوده.

اما با بررسی روایات میتوان گفت در سه مورد زیر تقیه کردن جایز یا لازم نیست.

اول : جایی که حفظ اصل دین متوقف بر ان است.  أَبُو عَمْرٍو الْکَشِّیُّ فِی رِجَالِهِ، عَنْ نَصْرِ بْنِ الصَّبَّاحِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْهَمَذَانِیِّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ عِنْدَهُ الْکُمَیْتُ بْنُ زَیْدٍ فَقَالَ لِلْکُمَیْتِ أَنْتَ الَّذِی تَقُولُ فَالْآنَ صِرْتُ إِلَى أُمَیَّةَ وَ الْأُمُورُ إِلَى مَصَائِرَ‌ قَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ فَوَ اللَّهِ مَا رَجَعْتُ عَنْ إِیْمَانِی وَ إِنِّی لَکُمْ لَمُوَالٍ وَ لِعَدُوِّکُمْ لَقَالٍ وَ لَکِنِّی قُلْتُهُ عَلَى التَّقِیَّةِ قَالَ أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَلِکَ إِنَّ التَّقِیَّةَ تَجُوزُ فِی شُرْبِ الْخَمْرِ‌[1]

مضمون حدیث این است که : درست بن ابی منصور گوید : نزد امام کاظم بودم که کمیت شاعر هم انجا بود. امام علیه السلام از او پرسید ایا این شعر را تو سروده ای ؟ (فَالْآنَ صِرْتُ إِلَى أُمَیَّةَ وَ الْأُمُورُ إِلَى مَصَائِرَ‌ )

کمیت گفت اری ولی بخدا قسم دست از ایمانم نکشیده ام بلکه در شرایط تقیه بوده ام. امام علیه السلام میفرمایند : همانا تقیه در شرب خمر جایز است.

ظاهر جواب امام علیه السلام این است که میخواهند کار کمیت را تقبیح کنند که این کار تو صحیح نبود. تقویت بنی امیه از شرب خمر بسیار بدتر است زیرا شرب خمر یک فرع فقهی است اما تقویت بنی امیه مربوط به عقیده و اساس دین است . انگاه امام فرموده اند که تقیه در امثال شرب خمر جایز است نه در تقویت کفر .

نیزامیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه بعد از تقسیم بندی مردم به چهار گروه میفرمایند :

قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ وَ شَمَلَتْهُمُ الذِّلَّةُ[2]


گروهی تقیه انها را به ذلت و خواری کشاند و در انزوا قرار داد.

جالب است که تقیه ای که در روایات وسیله حفظ دین است در اینجا عامل خواری و ذلت است.

این مطلب به قیاس اولیت هم قابل تبیین است زیرا در روایات امده که :

إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ- فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَیْسَ تَقِیَّةٌ.[3]

تقیه برای حفظ خون و جان اهل ایمان است ولی وقتی به حد کشتن رسید دیگر تقیه جایز نیست. حال میگوییم حفظ اساس شریعت از حفظ جان مهمتر است پسوقتی تقیه با حفظ اساس شریعت تزاحم کند دیگر تقیه جایز نیست. 

چه بسا قیام سید و سالار شهیدان علیه السلام و نیز تقیه نکردن میثم تمار و نیز قیام حسینی گونه خمینی کبیر ره از این قبیل باشد. بنابراین جایی که اساس اسلام در خطر است نه تنها تقیه واجب نیست بلکه ترک ان واجب است.

دوم : جایی که تقیه به مرحله دم برسد. در قسمت قبل به روایت ان اشاره کردیم که تقیه برای حفظ دماء است و وقتی به مرحله کشتن برسد دیگر تقیه جایز نیست. در روایتی دیگر این مضمون امده است که :

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ یَعْقُوبَ یَعْنِی ابْنَ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ‌ شُعَیْبٍ الْعَقَرْقُوفِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ  تَبْقَ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِیهَا مِنَّا عَالِمٌ- یَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ- قَالَ إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ- فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِیَّةُ الدَّمَ فَلَا تَقِیَّةَ- وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ دُعِیتُمْ لِتَنْصُرُونَا- لَقُلْتُمْ لَا نَفْعَلُ إِنَّمَا نَتَّقِی- وَ لَکَانَتِ التَّقِیَّةُ أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنْ آبَائِکُمْ وَ أُمَّهَاتِکُمْ- وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ- مَا احْتَاجَ إِلَى مُسَاءَلَتِکُمْ عَنْ ذَلِکَ- وَ لَأَقَامَ فِی کَثِیرٍ مِنْکُمْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ حَدَّ اللَّهِ.[4]

سوم : جایی که تقیه هیچ اثری ندارد. مثلا جایی که سلام کردن هیچ ضرری ندارد و همه ی مردم به یکدیگر سلام میکنند و اگر کسی به دیگران سلام کند نمیگویند که تو با او مرتبط هستی و کسی را بخاطر ان دستگیر نمیکنند.

خصوص این مورد در روایات وارد شده که :

اسحاق بن عمار گوید بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و سلام نکردم به شیعیانی که در مسجد کوفه بودند و این کار من بخاطر تقیه بود. امام صادق علیه السلام فرمودند ای اسحاق ،‌ گویا جدیدا نسبت به برادران خود جفاکار شده ای و به انها گذر میکنی و به انها سلام نمیکنی ، عرض کردم این کار من بخاطر این بود که در حال تقیه بودم ، امام علیه السلام فرمودند در حال تقیه ترک سلام جایز نیست بلکه تو باید افشای سلام کنی همانا مومنی بر مومنین دیگری عبور میکند و به انها سلام میکند و ملائکه به او میگویند : سَلَامٌ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَبَداً.

متن حدیث :

عَلِیُّ بْنُ عِیسَى فِی کَشْفِ الْغُمَّةِ نَقْلًا مِنْ کِتَابِ الدَّلَائِلِ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ کُنْتُ تَرَکْتُ التَّسْلِیمَ- عَلَى أَصْحَابِنَا فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ ذَلِکَ لِتَقِیَّةٍ- عَلَیْنَا فِیهَا شَدِیدَةٍ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا إِسْحَاقُ- مَتَى أَحْدَثْتَ هَذَا الْجَفَاءَ لِإِخْوَانِکَ- تَمُرُّ بِهِمْ فَلَا تُسَلِّمُ عَلَیْهِمْ- فَقُلْتُ لَهُ ذَلِکَ لِتَقِیَّةٍ کُنْتُ فِیهَا فَقَالَ- لَیْسَ عَلَیْکَ فِی التَّقِیَّةِ تَرْکُ السَّلَامِ- وَ إِنَّمَا عَلَیْکَ فِی الْإِذَاعَةِ «3»- إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَمُرُّ بِالْمُؤْمِنِینَ فَیُسَلِّمُ عَلَیْهِمْ- فَتَرُدُّ الْمَلَائِکَةُ سَلَامٌ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَبَداً.[5]

البته در این مورد اخیر ترک تقیه واجب نیست زیرا اصل سلام کردن امری مستحب است لذا از این جهت با دو مورد قبل فرق دارد.

دو نکته :

نکته اول :

از برخی روایات استفاده میشود که اگر کسی تقیه نکرد و باعث کشته شدنش شد بااینکه ترک واجب کرده اما جایگاه او بهشت است. این مطلب از این روایت مستفاد است که : عبد الله بن عطا گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم دو نفر از اهل کوفه دستگیر شدند و به انها گفته شد از امیر المومنین علیه السلام تبری بجویید ، یکی از انها تبری جست و دیگری حاضر به تبری جستن نشد ، امام صادق علیه السلام فرمودند : اما ان کسی که تبری جست مردی فقیه و اشنای به دین بود ان شخص دیگر مردی بود که در رفتن به بهشت عجله کرد.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ زَکَرِیَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ أُخِذَا- فَقِیلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع- فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ- فَخُلِّیَ سَبِیلُ الَّذِی بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ- فَقَالَ أَمَّا الَّذِی بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِیهٌ فِی دِینِهِ- وَ أَمَّا الَّذِی لَمْ یَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ.[6]

از این روایت استفاده میشود که اجمالا اگر تقیه نکردن عامل قتل انسان شود باز اشکال ندارد. البته اینجا باید بحث شود که این شخص دوم جاهل قاصر بود یا مقصر. و لکن بدوا چنین به نظر میرسد.

نکته دوم :

عزالی ، فخر رازی ، سیوطی و احمد بن حنبل هم قائل به تقیه بوده اند و بسیاری دیگر هم تحت عناوین دیگر نظیر :  " اهمیة المقاصد و وساطة الوسائل " و نیز "مصالح مسترسله" و " الغایة تبرر الواسطة " به توجیه این مضمون پرداخته اند.

محمد مظفری.

قم المقدسه . اذر 1394

 

منابع :

1.      گردآورنده فرمایشات امام، امیر المؤمنین، علیه السلام: سید رضى، محمد، نهج البلاغة، در یک جلد، مؤسسه نهج البلاغه، قم - ایران، اول، 1414 ه‍ ق

2.      نورى، محدث، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، بیروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق

3.      عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم - ایران، اول، 1409 ه‍ ق

 

 

 

 

 



[1] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‌13، ص: 127

 [2] نهج البلاغة؛ ص: 41

[3] وسائل الشیعة؛ ج‌16، ص: 234

[4] وسائل الشیعة؛ ج‌16، ص: 234

 [5] وسائل الشیعة؛ ج‌12، ص: 76

[6] وسائل الشیعة؛ ج‌16، ص: 226

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد