بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

وثاقت عباس بن عبد المطلب عموی پیامبر صلی الله علیه و اله

آیا عباس عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله ثقه است ؟ 

میتوان برای اثبات وثاقت وی به زیارت نامه حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و اله تمسک کرد ، ان فراز که میفرماید : 

السَّلٰامُ عَلىٰ عَمِّکَ  عَبّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ[1]

 

تبعا یک فرد غیر عادل و یا یک فرد فاسق نمیتواند افتحاری برای پیامبر صلی الله علیه و اله باشد بلکه این افراد شریف و پاک هستند که میتوانند به عنوان افتخار در حسب و نسب مورد سلام و تحیت واقع شوند.
بله اگر کسی سند این زیارت نامه را قبول نکند و در رجال هم انسدادی نباشد میتواند در این استدلال خدشه کند.  

[1] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة)؛ ج‌3، ص: 124

تفاوت های بدل و عطف بیان

تحقیق زیر از آقا سید محسن منافی، دوست پژوهشگر گرامی است :

........


بسم الله الرّحمن الرّحیم

« تأمّلی در تفاوت های عطف بیان وبدل»

چکیده: بحث عطف بیان و بدل در میان مباحث نحوی، از بحث هایی است که نحویّون در این دو نوع تابع، اختلاف پیدا کرده و دو دسته شده اند: مشهور علماء، قائل به فرق معنوی و لفظی میان این دو می باشند و بعضی از علماء مانند سیبویه و رضی، عطف بیان را زیر مجموعه ی بدل دانسته اند. حال می خواهیم به تفصیل این نظریّات و فَرق های مذکور بپردازیم. فرق های لفظی و معنوی ادّعاء شده بین این دو، هشت فرق می باشد که در این رساله به توضیح آن می پردازیم و در پایان این مقاله، اثبات می شود که هیچ از یک فرق های ادّعا شده صحیح نمی باشد و نظر صحیح، این است که عطف بیان قسمی از بدل است.

کلید واژگان: بدل- عطف بیان- توابع- تفاوت های لفظی- تفاوت های معنوی.

  

ادامه مطلب ...

تقیه در زمان ظهور شدید تر است

برخی معتقدند که هر چقدر به زمان ظهور نزدیک میشویم با توجه به گسترش وسایل ارتباط جمعی و عدم امکان مخفی کردن حقایق ، لذا تقیه امری بی معنی است و یا لااقل از شدت ان کمتر میشود. مخصوصا در زمان فعلی که شیعیان قدرت قابل ملاحظه ای دارند. 

اما این مطلب بر خلاف روایت محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام و خدا میداند که با دیدن این روایت چقدر به فکر فرو رفتم. 

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ :

کُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ کَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِیَّةِ‌[1]

هر چقدر به زمان ظهور نزدیک میشویم تقیه شدید تر میشود. 

[1] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌2، ص: 220

فرق تساوی و تساوق و اثر ان در اجتماع امر و نهی

در هنگام تلخیص فصل هشتم از منهج اول از مرحله اول کتاب اسفار ( از کتاب رحیق مختوم ) به نکته ای اصولی برخورد کردم.

فصل هشتم : مساوقة الوجود للشیئیة

مساوقت وجود با شیئیت از مباحث اولیه فلسفه است زیرا موضوع این مساله با موضوع فلسفه مساوی است و از مسائل تقسیمی فلسفه شمرده نمیشود و نظیر مساله اصالت الوجود است.

مساوقت دقیق تر از لفظ مساوات است مساوات در جایی است که دو لفظ یا دو مفهوم  دارای مصداق یا مصادیق همسان باشند خواه حیثیت صدق ان دو یکی باشد یا خیر. مانند انسان و ناطق که از لحاظ مصداق مساوی اند اما حیثیت صدق انسان مرکب ازدو جزء : حیوانیت و ناطقیت است اما ناطقیت دارای این دو جزء نیست اما در عین حال از لحاظ مصداق مساوی اند.  ادامه مطلب ...

ایا جهاد یک استثنا است ؟

در فقه بحث شده که ایا اصل در اسلام جهاد است و یا اینکه اصل جهاد امری استثنا است  و اصل بر صلح است. اگر مبنای اول را بپذیریم ایا مراد از جنگ ، فقط جنگ سخت است یا شامل جنگ نرم هم میشود ؟

نیز باید بگوییم که دستور به سکوت و مقابله نکردن با برخی حکومت ها هم در نظر ائمه علیهم السلام خود نوعی مقدمه چینی برای جهاد و تشکیل حکومت بوده. مثل رزمنده ای که پاورچین پاورچین و بی صدا خود را میخواهد به بالای سر دشمن برساند و کار او را یکسره کند. پس خود ائمه علیهم السلام هم همواره اندیشه قیام و تشکیل حکومت داشته اند و لکن در ابتدا سعی در فراهم کردن مقدمات ان و نیرو سازی داشته اند. چنان که از جمله از احادیث هم این مطلب فهمیده میشود. ( نظیر احادیثی به این مضمون که امام علیه السلام بااشاره به گله ی کوچکی گوسفند- حدود 7-8 راس - میفرمایند که اگر به همین تعداد یار واقعی داشتیم هرگز ساکت نمینشستیم.)

بنابراین به معنایی خود ائمه هم دائما به دنبال تشکیل حکومت و قیام علیه طاغوت بوده اند و لکن با توجه به اماده کردن مقدامت ان .

نیز بحث شده که مقدار واجب جهاد چقدر است ؟ چنان که به خاطر دارم برخی گفته اند مقدار واجب یک بار در هر سال است. 

جهاد از مسائل منصوص در قرآن کریم است و مباحث فقهی ان بسیار جالب و در خور توجه است.

دلالت ترحم و ترضی بر وثاقت / سه مطلب

سه مطلب در باب دلالت ترحم و ترضی : 

 مطلب اول : 

ترحم و ترضی در کلام امام صادق علیه السلام و صدوق ره : 

محقق کلباسی در الرسائل الرجالیة ؛ ج‏2 ؛ ص570

میفرماید :

و عن نسختین من المدارک- بعد ذکر اسم عمید الرؤساء و نقله عنه: أنّ الکعب هو الناشز فی ظهر القدم أمام الساق- الترّحم له‏، و هو صریح أیضا فی کونه من الإمامیّة، بل ربّما استفید المدح أو التوثیق من الترضّی، و هو فی مرتبة الترحّم؛ حیث إنّ السیّد السند التفرشی ذکر فی ترجمة محمّد بن علیّ بن ماجیلویه أنّ الصدوق ذکره فی مشیخة الفقیه کثیرا و قال: «رضی اللّه عنه». و غرض السیّد السند المذکور إظهار حسن الحال أو الوثاقة المستفادة من ترضّی الصدوق.

قال شیخنا السند: و لعلّ العلّامة من هنا صحّح طریق الصدوق إلى منصور بن حازم و غیره و هو فیه.

قوله: «و غیره» لعلّ غرضه معاویة بن وهب.

و قد حرّرنا الکلام فی مقصود الصدوق بمحمّد بن علیّ بن ماجیلویه فی الرسالة المعمولة فی روایة الکلینی عن علیّ بن محمّد، بل لا إشکال فی دلالة الترحّم و الترضّی من المعصوم علیه السّلام- کما اتّفق الترضّی من مولانا الصادق علیه السّلام فی باب أبان بن تغلب‏- على الوثاقة

مطلب دوم :   ادامه مطلب ...

ترضی اجلاء دلالت بر وثاقت میکند

در فائده خامسه کتاب عدة الرجال محقق اعرجی کاظمی بحثی دارد بنام : 

القرائن التی تدل علی وثاقة : 

وی سپس هشت قرینه را ذکر کرده و در بیان هشتمین قرینه میفرماید : 

ج 1 ص 134

 [8- ترضّی الأجلّاء عنه‏]

و منها: ترضّی الأجلّاء عنه، و ترحّمهم علیه، و هذا کما ترى الکلینی،

و الصدوق، و الشیخ یترحّمون على ناس، و یترضّون عنهم، فتعلم أنهم عندهم بمکانة من الجلالة بدلیل أنهم مازالوا یذکرون الثقات و الأجلّاء ساکتین، و ربما کان الترحّم و الترضی بخصوصیّة أخرى کالمشیخة و نحوها، و کیف کان، فما کان لیکون إلّا عن ثقة یرجع إلیه الأجلّاء إلى غیر ذلک من القرائن، کقول الثقة: «حدّثنی الثقة» أو غیر واحد من أصحابنا، أو جماعة من أصحابنا؛ لبعد أن لا یکون ثقة فی جماعة یروی عنهم الثقة و یتناول، و لا سیّما مثل المحمدین الثلاثة رضی اللّه عنهم‏

امامت کسی که خود را عادل نمیداند

ایت الله سیستانی

مسألة 829: یجوز تصدی الإمامة لمن لا یحرز من نفسه العدالة مع اعتقاد المأمومین عدالته‌

، بل یجوز له ترتیب آثار الجماعة أیضاً على الأظهر.[1]

 ایت الله بهجت

2551. آیا کسى که خود را واجد شرایط امامت جماعت نمى‌داند، ولى دیگران به او این اعتماد را دارند و او نیز مى‌داند که اگر نپذیرد، نماز جماعت منعقد نخواهد شد، مى‌تواند به عنوان امام جلو بایستد و دیگران به او اقتدا کنند؟

ج. لازم نیست امام جماعت، خودش را عادل بداند.[2]  ادامه مطلب ...