سوالات کلاسی اصول فقه علامه مظفر از تبادر تا استعمال لفظ در اکثر از معنی
1. تبادر چیست و چگونه کشف از معنای موضوع له میکند؟
2 . اشکال دور در تبادر را توضیح بدهید.
3 . کدامیک از اقسام حمل میتواند دلالت بر معنای موضوع له کند ؟
4 . اطراد چیست و ایا دلالت بر معنای موضوع له میکند ؟
5 . برای تشخیص مراد متکلم چه راههایی وجود دارد؟ اصلی ترین این راهها کدام است؟
6 . استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به چه معناست و علت امتناع چنین استعمالی چیست ؟
فراز پایانی دعای " عالیة المضامین " در مفاتیح الجنان را که با عبارت " اللهم ارزقنی عقلا کاملا " شروع میشود را یادداشت فرمایید.
1 . ما هو معنی الوضع ؟
2 . اذکر الاقوال الثلاثه فی حقیقة الحروف
3 . ما هو وجه استحالة القسم الرابع من الوضع ؟ ( وضع خاص – موضوع له عام )
4 . ما الفرق بین المعنی الحرفی و المعنی الاسمی؟
5 . ما المراد من الوضع التعیینی و التعینی ؟
6 . ما هو کیفیة الوضع فی الحروف ؟
پیش از تبیین اینکه وضع در حروف عام و موضوع له خاص مىباشد، چند نکته را (چنانچه از عبارت کتاب استفاده مىشود) باید در نظر داشته باشیم:
نکته اول: معنى حروف همان نسبتها و ربطهایى است که فى ما بین دو چیز وجود دارند و قوام وجودى آنها وابسته به طرفین نسبت، مىباشد و بدون طرفین هرگز وجود نخواهند داشت، مثلا «فى» در زید فى الدّار همان نسبت و ربط ظرفى اى مىباشد که بین (زید) و (دار) برقرار است، معنى (من) در سرت من البصرة الى الکوفة همان نسبت ابتدایى است که بین سیر و بصره موجود است، معنى «الى» همان نسبت انتهایىاى است که بین سیر و کوفه موجود است.
ادامه مطلب ...اگر شک کنیم که لفظی از الفاظ مذکور در لسان شارع ، حقیقت شرعیه است یا همان معنای عرفی ان مراد است سه مبنا در مقام است :
الف : معنا مجمل میشود. ب : بر معنای عرفی حمل میشود ج : اگر قرینه ای در کلام باشد ولو که ان قرینه باعث ظهور نیست ،کلام مجمل میشود اما اگر فقط بخاطر صرف احتمال عقلی احتمال میدهیم که که شاید در مقام اصطلاح خاصی مد نظر باشد به ان اعتنا نمیکنیم و همان معنای عرفی را مد نظر قرار میدهیم.
ضرورت یعنی مثلا اگر بگویند ضرورت تشیع : یعنی هر کسی که شیعه باشد به مجرد شیعه شدن این مطلب را میداند و بدان توجه دارد .
اما ارتکاز متشرعه پدیده ای است در نفس که نیازمند علت و منشا دارد اما منشا ان نمیتواند عقل باشد یا چیز دیگر بلکه منشا ان تعلیم و فراگیری از شارع و تلقی از اوست. بنابراین ضرورت چیزی اضافه بر ارتکاز دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان : حل یکی از مباحث پیچیده کفایة الاصول در استصحاب کلی
در بحث استصحاب کلی قسم دوم ، شیخ اعظم و اخوند خراسانی ره اشکال مشترکی را مطرح کرده اند که :
جایی برای استصحاب کلی قسم دوم نیست زیرا این استصحاب همیشه محکوم اصل حاکم است زیرا شک در بقاء کلی همیشه مسبب از شک در حدوث فرد طویل است ، مثلا : شک در بقاء حدث در واقع شک در حدوث جنابة است و بااجرای اصل عدم حدوث فرد طویل جایی برای استصحاب کلی که مسبب از حدوث فرد طویل است باقی نمیماند. اگر هم این کلی حدث مسبب از فرد قصیر باشد که مطمئنا ان فرد قصیر از بین رفته و شکی نداریم تا جای استصحاب باشد.[1]
اخوند ره در جواب این اشکال میفرمایند :
ادامه مطلب ...فرق بین قاعده اصولی و قاعده فقهی
برگرفته از درس خارج اصول ایت الله محمد تقی شهیدی پور
مقدمه
استنباط یعنی اقامه حجت بر حکم شرعی کلی، اعم از اینکه این استنباط استنباط وجدانی یاتعبدی یا استنباط تنجیزی و تعذیری باشد.
جامع این موارد هم این است که علم اصول ، علم
به قواعدی است که در طریق اقامه حجت بر حکم شرعی کلی قرار می گیرد ، اقامه حجت هم گاه به نحو استنباط وجدانی است، و گاه به نحو استنباط تعبدی و گاه استنباط تنجیزی و تعذیری هست. ادامه مطلب ...