بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

دلیل روایی بر قاعده لطف

از مبانی مطرح در بحث اجماع ، قاعده لطف است ، اما آیا قاعده لطف که در مباحث کلامی هم مطرح است ، ریشه روایی دارد؟
به این روایت دقت کنید :

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌1، ص: 159 : 
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ زَعْلَانَ عَنْ أَبِی طَالِبٍ الْقُمِّیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ :

قُلْتُ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِی قَالَ لَا قُلْتُ فَفَوَّضَ إِلَیْهِمُ الْأَمْرَ قَالَ قَالَ لَا قَالَ قُلْتُ

فَمَاذَا قَالَ : لُطْفٌ مِنْ رَبِّکَ بَیْنَ ذَلِکَ‌.

حال آیا این لطف همان ، قاعده مطرح در علم کلام است یا خیر؟

پ ن : علی ما ببالی : برخی اساتید معظم نظیر حضرت استاد شهیدی مد ظله منکر اصل قاعده لطف شده اند.

مراد از عبارت " الانصاف" در عبارات شیخ اعظم ره

مراد از عبارت " الانصاف " در کلمات شیخ اعظم ره چیست ؟ مگر انصاف جزو ادله اربعه است ؟

یکی از دوستان فاضل در جواب فرموده اند :

بسم الله الرحمن الرحیم
منشأ انصاف یکی از این امور است:
1- اینکه مرحوم شیخ چون بی تمایل به نظریّه انسداد نیست، حجّیت ظنّ غیر حجّت بالخصوص را با تعبیرانصاف بیان می کند.
2- مذاق شریعت. یعنی ممکن است مطلبی را با دلیلی نتوان اثبات کرد، ولی مذاق شریعت آن را اقتضاء می کند.

 حقیر نیز در جواب سوال گفته ام :

 

ظاهرا منظور شیخ انصاری ره از عبارت " و الانصاف " همان تجمیع ظنون هست که نشان میدهد تراکم ظنون به قدری در نظر ایشان قوی شده باشد که از قواعد فقهی یا اصولی رفع ید کند و به احتیاط و امثال آن تمسک کند. با این بیان این شبهه از بین میرود که : مگر انصاف جزو ادله فقهی هست که شیخ اعظم ره این چنین تعبیر میکند ؟

معناس سبب و علت در باب قصاص گیج کننده است

در کتاب قصاص - مبحث سبب و مباشر و اینکه سبب یعنی چه و علت یعنی چه - 

کلمات فقهاء و بزرگان در انتخاب مثالها و مصادیق علت و سبب و شرط اختلاف نظر است و هرکدام مطلب را به گونه‏اى خاص بیان کرده‏اند و حتى یک فقیه در یک مورد دو نظریه مختلف دارد؛

مثلا مرحوم علامه در کتاب قواعد یک جا خفه کردن با دست را جزو مباشرت بحساب مى‏آورد و بعد از چند سطر آن را براى تسبیب مثال مى‏زند، 

لذا مرحوم محقق قمى (رَحَمهُ الله) در جامع‏ الشتات در یک‏جا مى‏فرماید: فرمایش فقهابراى مبتدى و متوسط گیج کننده ‏است،و در جاى دیگر مى‏فرمایند: مبتدى بیچاره بااین همه اختلاف در مثالها که فقهاء دارند چه بایدبکند؟ واقعا هم، مطلب همین‏طور است

درحجیت خبر، معتبر است که ...

ثمره اینکه در حجیت خبر ظن به عدم خلاف معتبر است یا خیر و یا ...  در موارد مختلف خود را نشان میدهد و بحث ثمره های مهمی دارد. به این مثال ساده توجه کنید : 

مسأله 2521 ( رساله محشی امام خمینی ره ،بحث عده وفات :) : اگر زن بگوید عدّه‌ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى‌شود: اوّل: آن که مورد تهمت نباشد (1) دوم: از طلاق یا مردن شوهرش به قدرى گذشته باشد که در آن مدّت، تمام شدن عدّه ممکن باشد.
......................................
 (1) خوئى، فاضل، تبریزى: بنا بر احتیاط ..
مکارم: مسأله هرگاه زن بگوید عدّۀ من تمام شده، از او قبول مى‌شود به شرط آن که مورد اتهام نباشد، بلکه احتیاط واجب آن است که مورد وثوق باشد.
زنجانى: مسأله اگر زن بگوید عدّه‌ام تمام شده، چنانچه اطمینان بر خلاف گفته وى نباشد، قول او پذیرفته مى‌شود.
سیستانى: مسأله اگر زن بگوید عدّه‌ام تمام شده، از او قبول مى‌شود مگر آن که مورد تهمت باشد که در این صورت بنا بر احتیاط واجب قبول نمى‌شود، مثلًا اگر ادعا کند که در یک ماه سه مرتبه خون دیده ادّعاى او تصدیق نمى‌شود، مگر آن که نزدیکانش از زنان تصدیق کنند که عادت زنانۀ او این چنین بوده است.

التنقیح الرائع ، کتابی برای تحصیل اجماع قدما

یکی از بهترین منابع برای اطلاع از اجماعات قدما کتاب " التنقیح الرائع " فاضل مقداد ره است ، نام کامل کتاب : التنقیح الرائع لمختصر الشرایع است و نام کامل نویسنده : حلی ، مقداد بن عبد الله سیوری ( متوفی 826 ه ق ) است . این کتاب در چهار جلد به چاپ رسیده.

کتاب التنقیح الرائع در زمان خود از نظر استقراء تام کلمات فقهای بزرگی هم چون سید مرتضی (م ۴۳۶ ق)، شیخ مفید (م ۴۱۳ ق)، شیخ طوسی (م ۴۶۰ ق)، ابن ادریس (م ۵۹۸ ق)، علامه حلی (۷۲۶ ق)، شهید اول (م ۷۸۶ ق)، و حتی نظریات محقق حلی (م ۶۷۶ ق)، در الشرایع و سایر کتاب‌های وی، کم نظیر است. احاطه مؤلف به تمام آثار شیخ طوسی، علامه حلی و شهید اول این کتاب را دارای ارزشی وافر کرده است. 

گاه اطلاق باعث تضییق است

اطلاق همیشه باعث توسعه نیست بلکه گاهی مطلق بودن لفظی سبب تضییق ان میشود. اگر بگوییم : الماء طاهر این ماء اطلاق دارد و شامل هر نوع ماءی میشود. قلیل یا کر ، مضاف یا مطلق . این مثال برای توسعه .

اما گاه اطلاق سبب تضییق میشود. مثلا اگر بگویند امام جاء : مطلق بودن لفظ امام سبب میشود که این لفظ امام مثلا منصرف به امام خمینی شود و مطلق بودنش باعث تضییق ان میشود اما اگر به نحو مقید بگویند امام معصوم جاء ، در این صورت ولو که لفظ مقید است اما شمول ان از معنای مطلق بیشتر است. 

و هذا مما استفاد من محضر شیخنا الاستاذ الشهیدی مد ظله. 

فرق تساوی و تساوق و اثر ان در اجتماع امر و نهی

در هنگام تلخیص فصل هشتم از منهج اول از مرحله اول کتاب اسفار ( از کتاب رحیق مختوم ) به نکته ای اصولی برخورد کردم.

فصل هشتم : مساوقة الوجود للشیئیة

مساوقت وجود با شیئیت از مباحث اولیه فلسفه است زیرا موضوع این مساله با موضوع فلسفه مساوی است و از مسائل تقسیمی فلسفه شمرده نمیشود و نظیر مساله اصالت الوجود است.

مساوقت دقیق تر از لفظ مساوات است مساوات در جایی است که دو لفظ یا دو مفهوم  دارای مصداق یا مصادیق همسان باشند خواه حیثیت صدق ان دو یکی باشد یا خیر. مانند انسان و ناطق که از لحاظ مصداق مساوی اند اما حیثیت صدق انسان مرکب ازدو جزء : حیوانیت و ناطقیت است اما ناطقیت دارای این دو جزء نیست اما در عین حال از لحاظ مصداق مساوی اند.  ادامه مطلب ...

اشتباهی راجع به تعلیل

از فاضل ارجمند : سید حسین منافی

یکی از بحث هایی که برخی از فقهاء در آن اشتباه کرده اند، تفاوت بین تخصیص زدن علّت و مفهوم علّت است.

توضیح مطلب، اینکه در مثال: «لا تأکل الرمّان لأنّه حامضٌ» سه جهت وجود دارد:
1- به مقتضای اینکه العلّۀ تعمّم، أکل هر چیز ترشی حرام است. 2- به مقتضای اینکه العلّۀ تخصّص، مراد از این خطاب، شامل أنار غیر ترش نمی شود. 3- اگر مفهوم تعلیل که یکی از أنحاء مفهوم وصف است را بپذیریم، مفاد این عبارت، این است که خوردن انار غیر ترش جایز است. تفاوت جهت دوم با سوم روشن است. در جهت دوم، گفته می شود: حرمت در این خطاب، شامل انار غیر ترش نیست، اگرچه ممکن است حرام باشد، ولی در جهت سوم، گفته می شود: خوردن أنار غیر ترش جایز است. اشتباه بین این دو بحث در اینجا نظیر اشتباه بین قید احترازی بودن و مفهوم داشتن است.
 
ادامه مطلب ...