علت وضع حرف جر : کشیدن معنایی از ماقبل به ما بعد است و چون رابط بین ما قبل و ما بعد حرف جر هست ، لذا نیاز به متعلِــق و متعلـَـق داریم ( زیرا حروف بدون این دو معنی نمیابند – حرف مستقلا معنی ندارد).
این متعلق هم باید فعل یا شبه فعل باشد ( حدث باشد) زیرا در غیر این صورت عارضی نیست تا بدان متعلق شود.
برخی برای حروف جر نامهای دیگری نهاده اند از قبیل : ادامه مطلب ...
علت وضع حرف جر : کشیدن معنایی از ماقبل به ما بعد است و چون رابط بین ما قبل و ما بعد حرف جر هست ، لذا نیاز به متعلِــق و متعلـَـق داریم ( زیرا حروف بدون این دو معنی نمیابند – حرف مستقلا معنی ندارد).
این متعلق هم باید فعل یا شبه فعل باشد ( حدث باشد) زیرا در غیر این صورت عارضی نیست تا بدان متعلق شود.
برخی برای حروف جر نامهای دیگری نهاده اند از قبیل : ادامه مطلب ...
گاه در کلام عرب بدون اینکه حرف جری در کار باشد اسم ما بعد مجرور است و هیچ کلمه ای هم که شانیت مضاف واقع شدن هم داشته باشد وجود ندارد و در تمام این موارد اسم مجرور ، مقرون به حرف عطف مثل : بل ، فاء ، واو میباشد. در این حال احتمالاتی متصور است :
الف : حرف جری متصور است.
ب : مضاف محذوف است.
ج : عطف بر مجرور سابق است.
احتمال سوم از لحاظ قواعد بهتر است ولی در این احتمال در بسیاری از امثله راه ندارد.
احتمال دوم هم نسبت به احتمال اول ضعیف است زیرا ما تاکنون حذف مضاف نداشتیم و یا خیلی کم است.
پس بهترین احتمال همان احتمال اول است، حال چه حرفی باید در تقدیر باشد ؟ تنها راه ، استفاده از سیاق کلام است.
هر گاه حرف جری به معنای حرف جر دیگر استعمال شود : مثلا " علی " که برای استعلا است به معنای مجاوزه استعمال شود ( اذا رضیت علیّ ) : در این صورت سه مبنی وجود دارد :
الف : برخی گویند این حرف جر در مثل اذا رضیت علیّ ، وضع شده برای مجاوزه.
ب : حرف جر برای یک معنی وضع شده مثلا " باء " برای الصاق و " علی " برای استعلا و .... و لکن اکنون استعمال در غیر ما وضع له شده که میشود مجاز. قرینه مجاز هم فعل یا شبه فعل ( متعلـَق ) است.
ج : در این صورت نه استعمال حقیقی است و نه مجازی بلکه مثلا حرف " علی " در مثال ما ، نایب از " عن " میباشد کما اینکه در مفعول مطلق و در مثال سقیا نایب از سقاک الله است نه اینکه سقیا استعمال در سقاک الله شده باشد و این مبنی برای کوفییون و سیوطی است.