بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

جزوه تفسیر علی بن ابراهیم ره

جزوه تفسیر علی بن ابراهیم ره

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم

  

علی بن ابراهیم بن هاشم قمی رحمه لله

 
 

نجاشی رحمه الله درباره ایشان چنین میفرماید:


علی‏ بن‏ إبراهیم‏ بن هاشم أبو الحسن القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب، سمع فأکثر (و أکثر)، و صنف کتبا و أضر فی وسط عمره. و له کتاب التفسیر...

مهمترین استاد ایشان پدر بزرگوارش ابراهیم بن هاشم رحمه الله و مهمترین شاگرد ایشان نیز محمد بن یعقوب کلینی رحمه الله است.

تفسیر قمی و توثیق روات آن

در اینکه علی بن ابراهیم کتاب تفسیری داشته است بحثی نیست و به این امر هم بزرگان رجال مانند نجاشی رحمه الله تصریح نموده اند و هم در موارد فراوان کتب دیگر (مخصوصا کتب تفسیری مانند مجمع البیان) از این مصدر نام برده اند. البته صحت نسخه موجود مورد بحث است.

آنچه اینجا مورد بحث است این است که بعضی از بزرگان ادعا نموده اند که تمام روات کتاب تفسیر علی بن ابراهیم رحمه الله ثقه هستند. دلیل ایشان بر این ادعا عبارت مقدمه کتاب است که توثیق روات کتاب را از آن استظهار نموده اند. محقق خویی رحمه الله نیز قائل به وثاقت تمام روات این کتاب (به شرط انتهاء سند به معصوم علیه السلام) میباشند. در ادامه کلام ایشان را آورده و بررسی میکنیم ان شاء الله تعالی.

نظر مرحوم خویی

ایشان قائل به وثاقت تمام روات این کتاب هستند به شرط اینکه سندی که آن راوی در آن واقع شده است به معصوم علیه السلام منتهی شود.

معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة ؛ ج‏1 ؛ ص49

قد عرفت فیما تقدم أن الوثاقة تثبت بإخبار ثقة، فلا یفرق فی ذلک بین أن یشهد الثقة بوثاقة شخص معین بخصوصه و أن یشهد بوثاقته فی ضمن جماعة، فإن العبرة هی بالشهادة بالوثاقة، سواء أ کانت الدلالة مطابقیة أم تضمنیة. و لذا تحکم بوثاقة جمیع مشایخ علی بن إبراهیم الذین روى عنهم فی تفسیره مع انتهاء السند إلى أحد المعصومین ع. فقد قال فی مقدمة تفسیره: «و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی إلینا، و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم ..» فإن فی هذا الکلام دلالة ظاهرة على أنه لا یروی فی کتابه هذا إلا عن ثقة، بل استفاد صاحب الوسائل فی الفائدة السادسة فی کتابه فی ذکر شهادة جمع کثیر من علمائنا بصحة الکتب المذکورة و أمثالها و تواترها و ثبوتها عن مؤلفیها و ثبوت أحادیثها عن أهل بیت العصمة ع أن کل من وقع فی إسناد روایات تفسیر علی بن إبراهیم المنتهیة إلى المعصومین ع، قد شهد علی بن إبراهیم بوثاقته، حیث قال: «و شهد علی بن إبراهیم أیضا بثبوت أحادیث تفسیره و أنها مرویة عن الثقات عن الأئمة ع». أقول: إن ما استفاده- قدس سره- فی محله، فإن علی بن إبراهیم یرید بما ذکره إثبات صحة تفسیره، و أن روایاته ثابتة و صادرة من المعصومین ع، و أنها انتهت إلیه بوساطة المشایخ و الثقات من الشیعة. و على ذلک فلا موجب لتخصیص التوثیق بمشایخه الذین یروی عنهم علی بن إبراهیم بلا واسطة کما زعمه بعضهم.

بر ای اثبات وثاقت تمام روات نیاز است دو چیز ثابت شود اولا عبارت مذکور باید تمام روات سند را شامل شود ثانیا حصر را برساند. ایشان به این قرینه که علی بن ابراهیم رحمه الله در مقام اثبات صحت کتاب تفسیر خود بوده است فرموده اند که توثیق نسبت به تمام روات سند است و اختصاصی به مشایخ بلا واسطه و الا اگر یک نفر از سلسله سند ضعیف باشد روایت ضعیف میشود ندارد و ثانیا تمام روایات کتاب را شامل میشود و گرچه ظاهر اولی عبارت علی بن ابراهیم رحمه الله حصر ندارد ولی با توجه به این قرینه ایشان منحصرا روایات صحیحه را ذکر نموده است.

نقد و بررسی این توثیق

اولین نکته ای که باید گفت اینکه عبارت مذکور در دیباچه کتاب ظهوری در حصر ندارد و اینگونه نیست که مستفاد از آن این باشد که اگر نویسند بر روایتی دست یافت که قرائن صدق و صحت بر آن موجود است ولی روات آن توثیق نشده اند از ذکر آن خود داری کند.

دومین نکته ای که باید بررسی شود صحت نسخه موجود است.

مرحوم آقا بزرگ تهرانی رحمه الله در کتاب الذریعه متعرض این کتاب شده اند و آن را مخلوطی از تفسر قمی رحمه الله و تفسیر ابو الجارود میدانند. ایشان فرموده اند که أبو الفضل العباس بن محمد شاگرد علی بن ابراهیم رحمه الله وقتی دیده است که تفسیر فقط مشتمل بر روایات امام صادق علیه السلام است برای تکمیل روایاتی را به آن اضافه نموده است و تفسیر موجود مخلوطی از تفسیر علی بن ابراهیم رحمه الله و تفسیر ابو الجارود است. ایشان قرائنی بر این کلام خود بیان نموده اند:

و لخلو تفسیره هذا عن روایات سائر الأئمة ع قد عمد تلمیذه الآتی ذکره و الراوی لهذا التفسیر، عنه على إدخال بعض روایات الإمام الباقر ع التی أملاها على أبی الجارود فی أثناء هذا التفسیر، و بعض روایات أخر عن سائر مشایخه مما یتعلق بتفسیر الآیة و یناسب ذکرها فی ذیل تفسیر الآیة، و لم یکن موجودا فی تفسیر علی بن إبراهیم فأدرجها فی أثناء روایات هذا التفسیر تتمیما له و تکثیرا لنفعه، و ذلک التصرف وقع منه من أوائل سورة آل عمران إلى آخر القرآن، و التلمیذ هو الذی صدر التفسیر باسمه فی عامة نسخه الصحیحة التی رأیناها فإن فیها بعد الدیباچة و الفراغ عن بیان أنواع علوم القرآن ما لفظه: (حدثنی أبو الفضل العباس بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر ع، قال حدثنا أبو الحسن علی بن إبراهیم بن هاشم، قال حدثنی أبی رحمه الله عن محمد بن أبی عمیر عن حماد بن عیسى، ثم ذکر عدة من طرق والد علی بن‏ إبراهیم بن هاشم بعنوان (و قال حدثنی أبی عن فلان) عطفا على قوله الأول قال حدثنی أبی، ثم شرع فی تفسیر البسملة و أورد الأحادیث بعنوان (قال و حدثنی أبی) و فی أول سورة البقرة تحت عنوان (قال أبو الحسن علی بن إبراهیم حدثنی أبی) و قد یقول (فإنه حدثنی أبی) الصریح جمیعها فی إنها مرویات علی بن إبراهیم عن أبیه، و هکذا إلى أوائل سورة آل عمران فی تفسیر آیة (و أنبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فی بیوتکم) فی (ص 55) فغیر أسلوب الروایة هکذا (حدثنا أحمد بن محمد الهمدانی قال حدثنی جعفر بن عبد الله قال حدثنا کثیر بن عیاش عن زیاد بن المنذر أبی الجارود عن أبی جعفر محمد بن علی ع) و...

و قال حدثنا ابن عقدة فی المواضع الثلاثة، لیس علی بن إبراهیم جزما لأن القمی هو الذی یروی عنه الکلینی (المتوفى 328) کثیرا من روایات کتابه الکافی الذی یرویه ابن عقدة هذا عن مؤلفه الکلینی فکیف یروی عن ابن عقدة رجل هو من أجل مشایخ أستاذه ...

و فی الغالب بعد تمام روایة أبی الجارود أو روایة أخرى عن بعض مشایخه الآخر کما یأتی یعود إلى تفسیر علی بن إبراهیم القمی بقوله (و قال علی بن إبراهیم کذا) أو (ثم قال علی بن إبراهیم کذا) أو (قال علی بن إبراهیم کذا) و فی عدة مواضع یقول (رجع إلى تفسیر علی بن إبراهیم) کما فی صفحات (65- 146- 163) و فی بعضها (رجع إلى روایة علی بن إبراهیم) کما فی صفحات (151- 182- 235) و فی بعضها (رجع الحدیث إلى علی بن إبراهیم) کما فی (ص 155) و فی بعضها (فی روایة علی بن إبراهیم کذا) کما فی صفحات (159- 160- 272) و فی بعضها (من هنا عن علی بن إبراهیم) کما فی (ص 264) لکن فی بعض النسخ لم یوجد کلمة (من هنا)

و بالجملة یظهر من هذا الجامع أن بنائه على أن یفصل و یمیز بین‏ روایات علی بن إبراهیم و روایات تفسیر أبی الجارود بحیث لا یشتبه الأمر على الناظرین فی الکتاب کما أنه لا یخفی على أهل الخبرة و الاطلاع بالطبقات تمییز مشایخ المفسر القمی فی هذا الکتاب عن مشایخ تلمیذه أبی الفضل المذکور فی أول الکتاب...

...و یظهر من سائر الکتب أن خصوص أحمد بن زید بن جعفر بن العباس منهم أول من هاجر من طبرستان و سکن بغداد و استقر ولده بها، و بما أن طبرستان فی ذلک الأوان کانت مرکز الزیدیة فینقدح فی النفس احتمال أن نزول العباس إلیها انما کان لترویج الحق بها و رأى من الترویج السعی فی جلب الرغبات إلى هذا التفسیر الکتاب الدینی المروی عن أهل البیت ع الموقوف ترویجه عند جمیع أهلها على إدخال بعض ما یرویه أبو الجارود عن الإمام الباقر ع فی تفسیره المرغوب عند الفرقة العظیمة من الزیدیة الذین کانوا یسمون بالجارودیة نسبه إلیه و قد ذکرنا أن تفسیر أبی الجارود لا یقصر فی الاعتبار عن تفسیر علی بن إبراهیم، بل هو فی الحقیقة تفسیر الإمام الباقر ع کما سماه به ابن الندیم، لکنه ینسب إلى أبی الجارود لروایته له فی حال استقامته   (الذریعةإلى‏تصانیف‏الشیعة، ج‏4، ص: 303)

همان طور که آقا بزرگ رحمه الله فرموده اند قطعا تمام این تفسیر برای علی بن ابراهیم رحمه لله نیست. دلیل براین مطلب چند امر است: (این سه امر از کتاب استاد شهیدی حفظه الله اخذ شده است)

1)    عباراتی از کتاب که ظاهر در این هستند که تمام کتاب برای علی بن ابراهیم رحمه الله نیست مانند: وقال علی بن ابراهیم، ، رجعٌ الى تفسیر علی بن ابراهیم([1]) ، رجعٌ الى روایة علی بن ابراهیم([2])، رجع الحدیث الى علی بن ابراهیم([3])

2)    در این کتاب از افرادی روایت شده است که علی بن ابراهیم از آنها روایت نقل نکرده است و آنها در طبقه مشایخ ایشان نیستند این عده نزدیک به سی نفر میباشند که یکی از آنها احمد بن محمد بن سعید ابن عقدة م333 است.

3)    موارد بسیاری در کتب قدماء از تفسیر قمی رحمه الله نقل شده که در تفسیر در دسترس ما وجود ندارد مانند مجمع البیان([4]) ومناقب آل ابی طالب([5]) مرحوم سید شرف الدین الحسینی الاسترابادی م 965 در کتاب تاویل الآیات تقریبا سی مورد از تفسیر علی بن ابراهیم نقل کرده است که در تفسیر موجود وجود ندارد([6]) بلکه در موارد متعدد نقلی که در سائر کتب شده است با آنچه امروز در دست ماست در سند یا متن بسیار متفاوت است.

نظر آیت الله شبیری حفظه الله نسبت به نویسند کتاب

ایشان با ملاحظه افرادی که این کتاب از آن ها نقل روایت میکند با توجه به اینکه تنها کسی که تقریبا از تمام این افراد روایت نقل کرده است علی بن حاتم قزوینی میباشد کتاب را منتسب به او میدانند. یعنی این علی بن حاتم بوده است که کتاب علی بن ابراهیم را با سائر روایات مخلوط نموده است و کتاب اصلی علی بن ابراهیم رحمه الله به ما نرسیده است.

نتیجه گیری

با توجه به اینکه هم عبارت اول کتاب قاصر بود و هم صحت انتساب نسخه موجود واضح نیست نمیتوان قائل به این توثیق شد.



[1] - راجع تفسیر القمی ج2ص271 و272 و299

[2] - تفسیر القمی ج1ص279و313و389

[3] - تفسیر القمی ج1ص270و286

[4] - راجع مجمع البیان ج7ص241 فی تفسیر قوله تعالى "الا ما ظهر منها"، ففی تفسیر علی بن ابراهیم الکفّان والأصابع، ولایوجد هذا فی التفسیر الموجود.

[5] - راجع مناقب آل ابی طالب ج4ص160

[6] - تأ ویل الآیات الظاهرة ص33 و127 و173 و222 و249 و269 و295 و317 و413 و526 و570 و571 و577 و584 و692 و735 و739 و746 و788، الى غیر ذلک.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد