بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

جزوه برائت رسائل ج 2 /حث کلامی صفحه 23 / جزوه شماره 4

بحث کلامی صفحه 23 رسائل طبع مجمع الفکر

فاضل تونی با ایه دو کار کرده :

اول : با همین ایه برائت را اثبات کرده

دوم : این ایه منکر ملازمه را محکوم میکند.  ( مراد از عدم ملازمه هم عدم ملازمه بین حکم عقل و نقل است زیرا ایه میگوید تا رسول نیاید عذابی نیست خواه حکم عقلی باشد یا نه. پس حتی اگر حکم عقل هم بود اما بعث رسول نبود شما میتوانی گناه کنید )

  

صاحب قوانین به وی اشکال کرده که این کار فاضل تونی تناقض است : زیرا جمع کرده استدلال به ایه برای برائت  و بین رد بر کسی که منکر ملازمه است ( یعنی فاضل تونی میخواهد بگوید کسانی که به ایه برای رد ملازمه تمسک کرده اند کلامشان صحیح نیست)

کلام میرزای قمی ره :   

این ایه نفی فعلیت عقاب میکند و نفی فعلیت اعم از نفی عقاب است و این منافات ندارد که تا قبل از امدن رسول استحقاق عقوبت باشد. مثلا در ودیعه شارع هنوز نگفته که واجب است رد ودیعه اما عقل میگوید رد ودیعه واجب است. خب در اینجا ایرادی ندارد که استحقاق عقوبت باشد اما عقاب فعلی نباشد.

خلاصه تناقض این است که اثبات برائت مبتنی بر نفی استحقاق است و اثبات ملازمه هم مبتنی بر ثبوت استحقاق است. زیرا بحث ملازمه عقل و نقل در مرحله شانیت و استحقاق است نه در مرحله فعلیت.

 

 اصولییین که میگویند ارتکاب تتن عقوبت فعلی ندارد و حتی استحقاق عقوبت هم ندارد زیرا هنوز خبر ندارد. پس با ارتکاب تتن نه جهنم میروی و نه استحقاق عقوبت داری.

فاضل تونی میفرماید جناب اخباری : شما برای اثبات ملازمه باید نفی استحقاق کنید ولی ایه فقط نفی فعلیت کرد اما نفی استحقاق نکرد.

پس تناقض این میشود که بالاخره این استحقاق هست یا نه ؟ اگر بگویید استحقاق نیست در نتیجه برائت ثابت میشود اما ملازمه از بین میروداگر بگویید استحقاق هست ان وقت ملازمه صحیح میشود اما برائت از بین میرود زیرا برائتی هم نفی فعلیت میکند و هم نفی استحقاق و شما میگویید استحقاق هست.

برای اثبات برائت باید بگوییم استحقاق عقوبت نیست و اگر قائل به ملازمه بشوی باید بگویی برائت نیست.

شیخ انصاری میگوید ما دفاع میکنیم از فاضل تونی و میگویند : ما برای اثلات ملازمه اثبات استحقاق میخواهیم . ایه نفی فعلیت کرد و منافاتی هم ندارد که عقوبت فعلی نباشد اما استحقاق باشد. اشکال شما این بود که

برائتنی ها باید دو کار کند برای اثبات برائت اول بگوید اول عقاب فعلی نیست و دوم بگوید استحقاق عقوبت هم ندارد. کار اول را ایه انجام میدهد. اما کار دوم را که نفی استحقاق است از خود اخباری میگیریم. زیرا انها گفته اند عمده دلیل برای عدم جریان برائت حدیث تثلیث است که عقاب فعلی را ثابت میکند و اجماع هم دارند کرده اند  که اگر جایی عقوبت فعلی نباشد استحقاق هم نیست. همین اعتراف اخباری برای ما کافی است تا برائت را جاری کنیم.

 نفی استحقاق فعلی را از ایه و نفی استحقاق را از اجماع انها میگیریم. پس ایه برائت را ثابت کرد و ملازمه را هم با اجماع انها درست میکنیم. ( نفی استحقاق ملازمه با نفی فعلیت دارد لذا اگر جایی عقل حکم کرد که مستحق عقوبت هستید فعلیت عقاب هم ثابت میشود مثل مساله ودیعه. پس کلام اخباری که منکر ملازمه است صحیح نیست ) . 

مرحوم اخوند ره اشکال میکنند که : این جدل است ، و میدانیم که در جدل الزام الخصم است و در برهان اقناع النفس . شما نفی فعلیت را از ایه و نفی استحقاق را از اعتراف خود او میگیرید. ولی جناب شیخ اعظم خود شما که حرف اخباری را قبول نداریدوانگهی خصم ( اخباری ) هم چنین مطلبی نگفته  و عدم ترتب عقاب بر حکم عقل هم نافاتی با استحقاق عقاب ندارد کما که در ظهار چنین است ( سوره مجادله ایه 2 : الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

/ که ایه میفرماید حرام و قول زور است اما در انتها میفرماید خداوند غفور است لذا برخی استفاده کرده اند که حرام اما معفو است و لکن به این مطلب اشکال شده که در این صورت حرمت لغو است ) و نیز عزم در معصیت ( در بحث تجری چند نوع تجری هست که خود تجری اقسامی دارد که یک فرضش این است در ذهن و قلب خود نیت گناه کنی اما اقدام نکنی. این را هم برخی تجری میدانند و مستحق عقاب. ) 

"یورد التناقض علی من " مراد از "من" الموصوله ": مراد فاضل تونی است اما برخی گفته اند مراد وحید بهبهانی است و برخی هم گفته اند مراد فاضل جواد در حاشیه قوانین است اما صحیح این است که مراد فاضل تونی است که متاخر از خود میرزای قمی است زیرا امثال فاضل جواد بعد از میرزا هستند

مراد از من موصوله هم در عبارت : " رد من استدل بها " گفته اند اشعری است و لکن بهتر است بگوییم مراد اخباری است زیرا اشعری منکر ملازمه است از این جهت که وی کلا منکر حسن و قبح عقلی است و اصلا عقل را صاحب حکم نمیداند و قابلیت ادراک ندارد پس اصلا حکمی نیست نسبت به حسن و قبح تا بخواهد بحث از ملازمه کند اما اخباری میگوید که عقل حسن و قبح را درک میکند اما ملازمه ای با حکم شرع ندارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد