بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

عید بودن نوروز / اعمال نوروز

مطلب مرتبط+

خلاصه ای از مطلب : روایت معلی در اثبات نوروز را میتوان تقویت کرد کما که آیت الله خویی ره طریق شیخ طوسی ره به وی را صحیح میداند و بنابراین نوروز قطعا ریشه اسلامی دارد. ولی اگر نتوان روایت معلی را ثابت کرد ... .

................................

بسم الله الرحمن الرحیم

در این نوشته از چهار مساله بحث میشود :

1- آیا روایات اسلامی نوروز را به عنوان یک عید شیعی و اسلامی تایید میکند یا خیر؟

2- آیا از روایات میتوان استحباب اعمال وارد شده در نوروز – نظیر غسل و روزه – را استفاده کرد؟

3- بر فرض که روایات دال بر فضیلت نوروز صحیح باشد مراد از" نوروز " که درروایا امده است چه زمانی میباشد؟ اول فروردین یا ...؟

4- اعمال وارد شده در نوروز چیست و نحوه ی عمل به آنها چگونه است؟

 

 مساله اول :

 

مساله اول :

آیا روایات اسلامی نوروز را تایید میکنند یا خیر؟ و آیا اصل عید بودن نوروز مورد امضای شریعت اسلامی میباشد؟

این نوشته تحقیقی است درباره اصل عید بودن نوروز ، و روایاتی که در این باره وارد شده است به دو دسته تقسیم میشود :

الف : روایاتی که تصریح برر عظمت نوروز و عید بودن آن دارد و اعمالی را نیز برای آن ذکر میکند.[1]

ب : روایاتی که به بدعت بودن نوروز اشاره دارد.[2]

از انجا که کل این روایاتی که تصریح به صحت یا بطلان نوروز دارد از لحاظ سند ضعیف[3]است لذا تمسک به آنها برای اثبات شرعیت نوروز صحیح نیست لذا باید به عمومات و قواعد مراجعه کرد که ابتداءا دو قاعده به ذهن میرسد:

الف : عمومات من سن سنة حسنه ... ( هر کس سنت حسنه ای را ایجاد کند از آن اجر میبرد) و نیز عمومات مطلوبیت صله ارحام و هدیه دادن.

ب : عمومات حرمت تشریع و احیای سنن جاهلی که اسلام آنها را ردع و محو کرده است.

 بنابراین باید دید نوروز صغرای کدام یک از عمومات فوق واقع میشود و  از مصادیق کدامیک است؟

ظاهرا نوروز از صغریات و مصادیق عمومات دسته ی اول است زیرا وقتی عمومات دسته اول شامل نوروز میشود دیگر موضوع برای حرمت تشریع  از بین میرود و درجایی میتوان به حرمت تشریع تمسک کرد که خطابات شرعی نتواند شامل آن شود .

نیز حرمت احیای سنن جاهلی ( سنن جاهلی به معنای سنن و رسوم قبل از اسلام) در جایی است که : بالخصوص از آن سنت ردع شده باشد و یا آن سنت مخالف با فقه اسلامی باشد و الا صرف رواج یک سنت در عهد قدیم نمیتواند حرام باشد.

و لکن با این اوصاف نوروز نمیتواند به عنوان عید اسلامی ثابت میشود، بلکه انچه ثابت است مطلوبیت صله ارحام و امثال ان است که چه در نوروز و چه در غیر نوروز مورد تایید شارع مقدس است و نوروز موضوعیتی ندارد.

تذکر : هر چند روایات در تایید و نفی نوروز هر دو ضعیف است ولی ظاهرا ضعف روایاتی که نوروز را نفی میکند بیشتر است و بعید نیست با  تحقیق بیشتر بتوان روایات فضیلت نوروز را تثبیت کرد ، و نویسنده اعتقاد دارد روایات مجعول بعید است به صورت روایات شبیه تایید نوروز باشد. ، زیرا مثل روایت مستدرک در موضوع رجعت است و معمولا این قبیل روایات مجعول نیست و لکن به هر حال دلیلی بر حجیت آنها نیافتیم.

دو نکته :

نکته اول : شاید بتوان گفت بسیاری از علما به روایت معلی بن خنیس در استحباب غسل نوروز عمل کرده اند و این عمل انها میتواند ضعف روایت را جبران کند.

 نکته دوم : علامه مجلسی کلامی را از سید بن طاووس ره در تعیین روز نوروز ذکر میکند که :

الثالث أنه مناسب لما ذکره السید رضی الدین علی بن طاوس أن ابتداء العالم و خلق الدنیا کان فی شهر نیسان و لا شک أن نیسان یدخل و الشمس فی الحمل و إذا کان ابتداء العالم فی مثل هذا الیوم یناسب أن یکون یوم عید و سرور و لهذا ورد استحباب التطیب فیه بأطیب الطیب و لبس أنظف الثیاب و مقابلته بالشکر و الدعاء و التأهب لذلک بالغسل و تکمیله بالصوم و الصلاة المرسومة له حیث کان فیه ابتداء النعمة الکبرى و هی الإخراج من حیز العدم إلى الوجود ثم تعریض الخلق لثوابه الدائم و لهذا أمرنا بتعظیم یوم المبعث و الغدیر حیث کان فیه ابتداء منصب النبوة و الإمامة و کذا المولدین.[4]

هر چند کلام سید بن طاووس ره بی شباهت به استحسان نیست ولی اگر بتوان تعلیلی را که ایشان برای تکریم نوروز ذکر میکند را از روایات استفاده کرد و بعد هم ثابت کرد که اول فروردین روز اول خلقت عالم است ، میتوان نظر به تقدس روز اول فروردین و عید گرفتن آن داد .

مساله دوم :

آیا روزه و اعمال وارده در نوروز را – که در روایات ضعیف السند به آن اشاره شده - میتوان رجاءا یا استحبابا به جا آورد؟

در مساله دو نظر است :

اول : برخی از فقها به مطلوبیت غسل نوروزبه نحو استحباب فتوا داده اند که علی القاعده نسبت به روزه ی نوروز و سایر اعمال نوروز نظیر روزه و نماز که در همان روایت معلی بن خنیس[5] وارد شده باید همین فتوا را بدهند زیرا ظاهرا تنها دلیل آنها در استحباب غسل نوروز همین روایت بوده. در آن روایت اعمال دیگری هم ذکر شده .

دوم : آنچه در پاورقی کتاب بحار از جمعی از محققین نقل شده که : استحباب اعمال وارد در نوروز را نمیتوان ثابت کرد زیرا قاعده تسامح در ادله س سنن در اینجا جاری نمیشود ولی انجام اعمال آن رجاءا اشکال ندارد . عبارت انها چنین است: 

" اما ما افتى به کثیر من الفقهاء من استحباب الغسل و الصوم فیه فمبنى ظاهرا- على التسامح فی ادلة السنن لروایة «من بلغه ثواب على عمل ..» لکن اجراء القاعدة هاهنا لا یخلو عن اشکال لانصرافها عن الموارد التی یحتمل فیها الحرمة غیر التشریعیة و هاهنا یحتمل حرمة الغسل و الصوم لاجل احتمال کونهما مصداقین للتعظیم المحرم و لو احتمالا و القاعدة لا تثبت فی موردها الاستحباب المصطلح؛ فغایة ما یمکن أن یقال هو ثبوت الثواب علیهما إذا اتى بهما برجاء المطلوبیة لا على وجه التعظیم فتأمل"‏.[6]

بنابراین به جا اوردن اعمال نوروز – اعم از غسل و روزه و ادعیه – به قصد استحباب مبنایی است که ایا تسامح در ادله ی سنن در اینجا جاری است یا خیر بنابراین استحباب عمل محل بحث و نظر است اما به جا اوردن اعمال آن به قصد رجا و به امید ثواب داشتن اشکالی ندارد.

مساله سوم :

بر فرض که روایات دال بر فضیلت نوروز صحیح باشد مراد از " نوروز " که درروایات آمده است چه زمانی میباشد؟ اول فروردین یا ...؟

در این که نوروز که در روایات وارد شده ، چه زمانی است اختلاف است و لکن علامه مجلسی و برخی از بزرگان نظیر آقا رضا همدانی ره همان روز مشهور اول فروردین را نوروز میدانند و علامه مجلسی ره این نظر را چنین تقویت میکنند :

و الأقرب من هذه التفاسیر أنه یوم نزول الشمس برج الحمل لوجوه.

الأول أنه أعرف بین الناس و أظهر فی استعمالهم و انصراف الخطاب المطلق الشامل لکل مکلف إلى معلوم فی العرف و ظاهر فی الاستعمال أولى من انصرافه إلى ما کان على الضد من ذلک و لأنه المعلوم من عادة الشرع و حکمته أ لا ترى کیف علق أوقات الصلاة بسیر الشمس الظاهر و صوم شهر رمضان برؤیة الهلال و کذا أشهر الحج و هی أمور ظاهرة یعرفها عامة الناس بل الحیوانات.

فإن قلت استعماله فی نزول الشمس برج الحمل غیر ظاهر الاستعمال فی بلاد العجم حتى أنهم لا یعرفونه و ینکرون على معتقده فلم خصصت ترجیح العرف الظاهر فی بعض البلاد دون بعض و أیضا فإن ما ذکرته حادث و یسمى النیروز السلطانی و الأول أقدم حتى قیل إنه منذ زمان نوح ع.

فالجواب عن الأول أن العرف إذا تعدد انصرف إلى العرف الشرعی فإن لم تکن فإلى أقرب البلاد و اللغات إلى الشرع فیصرف إلى لغة العرب و بلادها لأنها أقرب إلى الشرع و عن الثانی بأن التفسیرین معا متقدمان على الإسلام.

الثانی أنه مناسب لما ذکره صاحب الأنواء من أن الشمس خلقت فی الشرطین و هما أول الحمل فیناسب ذلک إعظام هذا الیوم الذی عادت فیه إلى مبدإ کونها.

الثالث أنه مناسب لما ذکره السید رضی الدین علی بن طاوس أن ابتداء العالم و خلق الدنیا کان فی شهر نیسان و لا شک أن نیسان یدخل و الشمس فی الحمل و إذا کان ابتداء العالم فی مثل هذا الیوم یناسب أن یکون یوم عید و سرور و لهذا ورد استحباب التطیب فیه بأطیب الطیب و لبس أنظف الثیاب و مقابلته بالشکر و الدعاء و التأهب لذلک بالغسل و تکمیله بالصوم و الصلاة المرسومة له حیث کان فیه ابتداء النعمة الکبرى و هی الإخراج من حیز العدم إلى الوجود ثم تعریض الخلق لثوابه الدائم و لهذا أمرنا بتعظیم یوم المبعث و الغدیر حیث کان فیه ابتداء منصب النبوة و الإمامة و کذا المولدین.[7]

نیز شایسته است کلام صاحب مصابیح الاحکام را در تحقیق تعیین روز نوروز بیاوریم که خود تحقیقی است تام و بی نیاز از توضیح لذا عینا مطالب ایشان را در اینجا ذکر میکنیم و به همان اکتفا میکنیم :

النیروز أوّل یوم من سنة الفرس عند حلول الشمس فی برج الحمل على الأشهر.

أمّا أنّه أوّل یوم من سنة الفرس، فهو مع ظهوره منصوص فیما تقدّم من روایة المعلّى.

و أمّا أنّه یوم انتقال الشمس إلى الحمل، فهو المشهور الآن، بل لا یعرف یومٌ غیرُه، و قد نصّ علیه المجلسیّان فی الحدیقة و زاد المعاد على شهرته، و الشهید الثانی فی الروضة و الفوائد الملیّة على شهرته فی زمانه ، و ذکر الشیخ أبو العبّاس ابن فهد فی المهذّب: «إنّه الأعرف بین الناس و الأظهر فی الاستعمال»، و اختار ذلک و بسط القول فیه.

و فی سلم القواعد: «و یجوز التوقیت بالنیروز، و المهرجان؛ لأنّهما یطلقان على وقت انتهاء الشمس إلى أوّل برجی الحمل و المیزان» .

و فی الدروس: «إنّهما عبارتان عن یومی الاعتدالین»، لکنّه احتمل بطلان التوقیت بهما؛ لأنّ العلم به إنّما یحصل من قول الرصدی الذی لا یقبل قوله وحده.

و فی المبسوط: «و إن جعل الأجل إلى النیروز أو المهرجان جاز؛ لأنّه معروف ، إذا کان من سنة بعینها. و إن أسلف إلى نیروز الخلیفة ببغداد و ببلاد العراق صحّ؛ لأنّه معلوم عند العامّة إذا ذکرت السنة» .

و یظهر منه أنّ النیروز إذا أُطلق فالمراد به معنى واحد معروف فی کلّ مکان، کالمهرجان، و ظاهره أنّه أوّل الحمل، کما أنّ المهرجان أوّل المیزان، و النیروز بهذا المعنى هو المطابق للنیروز السلطانی، و یقال له الجلالی و الملکی، نسبةً إلى السلطان جلال الدین ملک شاه السلجوقی.

و یعضده مع الشهرة التی هی الأصل فی مثل ذلک، ما تقدّم فی حدیث المعلّى من أنّه أوّل یوم طلع فیه الشمس، و هبّت فیه الریاح اللواقح، و خلقت فیه زهرة الأرض*، و أنّه الیوم الذی أُخذ فیه العهد لعلی علیه السلام بغدیر خمّ ، فإنّه قد حسب ذلک فوافق نزول الشمس بالحمل فی التاسع عشر من ذی الحجّة على حساب التقویم، و لم یکن الهلال رُؤی لیلة الثلاثین، فکان الثامن عشر على الرؤیة. و کذا قصّة صبّ الماء و إحیاء الموتى.

و أیضاً فإنّ وضع هذا العید على الاعتدال الربیعی هو المناسب للأوضاع الطبیعیّة و العادیة التی یراعى فیها اعتدال الوقت و طیب الزمان و خضرة الأرض و نضرتها، فإنّ مثل ذلک یناسب جعله یوم عید و سرور، کیوم المهرجان الموضوع على أوّل المیزان، حتّى یکون وضع هذین العیدین على الاعتدالین الملائمین لما هو المقصود و المطلوب لعامّة الناس، بخلاف غیرهما من الأوقات.

*. جاء فی حاشیة «د» و «ش»: «فإنّه مناسب لما قیل من أنّ الشمس خلقت فی الشرطین»، منه قدس سره.

و قیل: یوم النیروز و هو یوم العاشر من أیار، حکاه ابن إدریس عن بعض المحاسبین و علماء الهیئة، و قال: إنّه حقّق ذلک فی کتاب له . و احتمل بعضهم أن یکون أیار تصحیف آذار، فتوافق المشهور؛ لأنّ انتقال الشمس إلى الحمل فی عاشر آذار .

و قیل: إنّه تاسع شباط، و هو الذی جزم به صاحب کتاب الأنواء، على ما حکاه عنه فی المهذّب .

و قیل: إنّه یوم نزول الشمس فی أوّل الجدی. و فی المهذّب أنّه مشهور بین فقهاء العجم ، بخلاف أوّل الحمل، فإنّهم لا یعرفونه، بل ینکرون على من اعتقده.

و قیل: بل هو السابع عشر من کانون الأوّل بعد نزول الشمس فی الجدی بیومین، و هو صوم الیهود .

و قیل: إنّ یوم النیروز هو أوّل یوم من فرودین ماه، و هو أوّل شهور الفرس، و کان ذلک الیوم هو أوّل یوم سنتهم .

فهذه جملة الأقوال فی ذلک، و هی مع المشهور ستّة. و لو لا شهرة القول الأوّل و اعتضاده بما ذکر من الشواهد لتعیّن المصیر إلى القول الأخیر؛ للقطع بأنّ یوم النیروز هو أوّل یوم من سنة الفرس، فیکون الیوم الأوّل من الشهر الأوّل من سنتهم، و هو دائر‌فی الفصول، و لا یوافق أوّل الحمل دائماً، و إنّما الموافق له هو النیروز السلطانی، و هو متأخّر الوضع عن صدور الحدیث بنحو من خمسمائة سنة، فلا یمکن الحمل علیه، بخلاف القدیم، فإنّه من زمان جمشید، رابع ملوک الفرس من الطبقة الأُولى، بل قیل: إنّه من عهد نوح علیه السلام .

قال فی الکشف: «و یحتمل الخبر أن لا یکون تفسیراً له بالمعروف عندهم على أن یکون أوّل سنتهم حقیقةً هو النیروز بذلک المعنى، و إن أحدثوا غیره، کما أنّ أوّل سنة العرب شهر رمضان و إن جعلوه المحرّم» .

قلت: و یقرّبه ما حکاه أبو ریحان عن الفرس أنّهم زعموا أنّ مبدأ سنتهم من لدن خلق الإنسان الأوّل کان یوم هرمزروز من فروردین ماه، و الشمس فی نقطة الاعتدال الربیعی متوسّطة السماء، و هرمز هو اسم الیوم الأوّل من کلّ شهر من شهور الفرس، و قد یقال له بهروز .

و وجه التأیید احتمال أن یکون وضع ابتداء السنة عندهم قدیماً على تحویل الشمس إلى برج الحمل، و لمّا صادف ذلک أوّل یوم من فروردین ظنّوا أنّ الاعتبار به دون الاعتدال، فجاءت الروایة کاشفة عن الوضع الأوّل، ثمّ استقرّ الأمر على ذلک فی أیّام السلطان ملک شاه، فهو و إن کان متأخّراً ظاهراً إلّا أنّه متقدّم حقیقةً.

و العلّامة المجلسی- طاب ثراه- بعد أن مال فی البحار إلى القول الأخیر تبعاً لبعض الأفاضل- و هو العلّامة الرضی القزوینی صاحب لسان الخواصّ و الرسالة النیروزیّة و غیرها- قد عدل عن ذلک فی زاد المعاد، و اختار القول الأوّل، و صرّح‌ بأنّه المشهور و المعمول به بین الناس، و قال: «إنّ ذلک هو الأقرب إلى الصواب و الأضبط فی الحساب» .

و لنقتصر على هذا القدر، فإنّ تحقیق القول فی ذلک یؤدّی إلى زیادة الإطناب، و الخروج عن وضع الکتاب.[8]

مساله چهارم :

اعمال وارده در نوروز که میتوان رجاء بجا آورد – مطابق انچه علامه مجلسی در زاد المعاد نقل کرده - چنین است :

غسل کن و بهترین لباسها را بپوش و بهترین عطر ها را استفاده کن و ان روز را روزه بگیر و وقتی  نماز ظهر و عصر و نافله های آن دو را بجا آوردی دوتا دو رکعت ( جمعا چهار رکعت) نماز بجا اور و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ی " انا انزلناه " بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره ی " قل یا ایها الکافرون " را بخوان و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره ی " قل هو الله احد " را بخوان و در رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوری " فلق " و ده مرتبه سوره ی " ناس " را بخوان و بعد از تمام شدن نماز سجده ی شکر را بجا آور و بعد این دعا را بخوان :

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ صَلِّ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ صَلِّ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتَّى لَا أَشْکُرَ أَحَداً غَیْرَکَ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ مَا غَابَ عَنِّی فَلَا یَغِیبَنَّ عَنِّی عَوْنُکَ وَ حِفْظُکَ وَ مَا فَقَدْتُ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَلَا تُفْقِدْنِی عَوْنَکَ عَلَیْهِ حَتَّى لَا أَتَکَلَّفَ مَا لَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ.

که اگر چنین کنی خداوند متعال گناه پنجاه سال را میبخشد.

 همچنین در این روز بسیار بگو :

یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ.

علامه مجلسی ره میفرمایند در برخی از کتابهایی که مشهور نیست روایت کرده اند که درهنگام تحویل سال بسیار بگویید  حتی برخی گفته اند 360 مرتبه بگویید :

 یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ

 و برخی به جای این عبارت این دعا را گفته اند :

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ.

همچنین برخی گفته اند به عدد روزهای سال این دعا خوانده شود :

اللَّهُمَّ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِیدَةٌ وَ أَنْتَ مَلِکٌ قَدِیمٌ أَسْأَلُکَ خَیْرَهَا وَ خَیْرَ مَا فِیهَا وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ مَا فِیهَا وَ أَسْتَکْفِیکَ مَؤُنَتَهَا وَ شُغْلَهَا یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ.

 علامه مجلسی ره فرموده اند :

اگر چه در خواندن دعا مانعی نیست ولی خواندن دعای اول که بعد از چهار رکعت نماز بود افضل است هر چند که نمازهایش را هم بجا نیاورد زیرا دارای سندی معتبر است.

 

و الحمد لله رب العالمین

28 اسفند 1390

 

 

 

 

کتابنامه :

1. نورى، محدث، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، بیروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق

2. مغربى، ابو حنیفه، نعمان بن محمد تمیمى، دعائم الإسلام، 2 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم - ایران، دوم، 1385 ه‍ ق

3. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111جلد، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

4. اصفهانى، مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى - مترجم: اعلمى، علاء الد، زاد المعاد - مفتاح الجنان، در یک جلد، بیروت - لبنان، اول، 1423 ه‍ ق

5. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، 2 جلد، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت - لبنان، اول، 1411 ه‍ ق

6. بروجردى، سید مهدى بحر العلوم، مصابیح الأحکام، دو جلد، منشورات میثم التمار، قم - ایران، اول، 1427 ه‍ ق

7. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق.

8.خویی؛ سید ابوالقاسم ؛ معجم رجال الحدیث ؛ 24 جلد ؛ نسخه نرم افزار درایه النور.

 

 

 



[1] ن ک به : زاد المعاد - مفتاح الجنان؛ ص: 326  و نیز مصباح المتهجد 790 همین روایت را قطعه قطعه در باب 24 أبواب الأغسال المسنونة، و در باب 24  أبواب الصوم المندوب ذکر کرده و نیز روایت دیگری که محدث نوری ره با مضمونی متفاوت در مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‌6، ص: 353 ذکر کرده اند و شایسته است تبرکا متن روایت زادالمعاد و مستدرک را در اینجا ذکر کنیم :

فَرُوِیَ بِأَسَانِیدَ مُعْتَبَرَةٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَوْمَ النَّیْرُوزِ، فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیَوْمَ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، هَذَا یَوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَهَادَى فِیهِ.

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: وَ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِمَکَّةَ مَا هَذَا إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَکَ حَتَّى تَفْهَمَهُ. قُلْتُ: یَا سَیِّدِی! إِنَّ عِلْمَ هَذَا مِنْ عِنْدِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَعِیشَ أَمْوَاتِی وَ تَمُوتَ أَعْدَائِی!

فَقَالَ: یَا مُعَلَّى! إِنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً، وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ، وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ، وَ هَبَّتْ بِهِ الرِّیَاحُ، وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ. وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَى الْجُودِیِّ، وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَحْیَى اللَّهُ فِیهِ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیٰارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقٰالَ لَهُمُ اللّٰهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیٰاهُمْ . وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی نَزَلَ فِیهِ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَى مَنْکِبِهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ‌ قُرَیْشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ الْحَرَامِ فَهَشَمَهَا، وَ کَذَلِکَ إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ،

 وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَصْحَابَهُ أَنْ یُبَایِعُوا عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی وَجَّهَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ إِلَى وَادِی الْجِنِّ یَأْخُذُ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَهُ، وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی بُویِعَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِیهِ الْبَیْعَةَ الثَّانِیَةَ،

وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَیَّةِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْفَرُ فِیهِ قَائِمُنَا بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ، وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجُ، لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا وَ أَیَّامِ شِیعَتِنَا، حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَیَّعْتُمُوهُ أَنْتُمْ.

وَ قَالَ: إِنَّ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سَأَلَ رَبَّهُ کَیْفَ یُحْیِی هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ یَصُبَّ الْمَاءَ عَلَیْهِمْ فِی مَضَاجِعِهِمْ فِی هَذَا الْیَوْمِ، وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً، فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی النَّیْرُوزِ سُنَّةً.

ثُمَّ قَالَ: یَا مُعَلَّى إِذَا کَانَ النَّیْرُوزُ اغْتَسِلْ وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ وَ اسْتَعْمِلْ أَفْضَلَ طِیبِکَ وَ صُمْ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ نَوَافِلِهِمَا صَلِّ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ بِسَلَامَیْنِ وَ اقْرَأْ فِی الْأُولَى مِنْهُمَا بَعْدَ الْحَمْدِ سُورَةَ إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ* عَشْرَ مَرَّاتٍ، وَ فِی الثَّانِیَةِ سُورَةَ قُلْ یٰا أَیُّهَا الْکٰافِرُونَ عَشْرَ مَرَّاتٍ، وَ فِی الثَّالِثَةِ بَعْدَ الْحَمْدِ سُورَةَ قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ، وَ فِی الرَّابِعَةِ بَعْدَ الْحَمْدِ سُورَةَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّٰاسِ عَشْرَ مَرَّاتٍ،

ثُمَّ اسْجُدْ سَجْدَةَ الشُّکْرِ بَعْدَ الصَّلَاةِ وَ اقْرَأْ هَذَا الدُّعَاءَ:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ صَلِّ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ صَلِّ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ عَظَّمْتَ خَطَرَهُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لِی فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ حَتَّى لَا أَشْکُرَ أَحَداً غَیْرَکَ وَ وَسِّعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ اللَّهُمَّ مَا غَابَ عَنِّی فَلَا یَغِیبَنَّ عَنِّی عَوْنُکَ وَ حِفْظُکَ وَ مَا فَقَدْتُ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَلَا تُفْقِدْنِی عَوْنَکَ عَلَیْهِ حَتَّى لَا أَتَکَلَّفَ مَا لَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ. فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ غُفِرَتْ لَکَ ذُنُوبُ خَمْسِینَ سَنَةً.

بحار جلد 56 ص91 تتمه روایت به گونه ای دیگر ذکر شده که ذکرش لازم نیست.

همچنین روایت مستدرک به این صورت است :

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‌6، ص: 353 حدیث 6974 :

الْحُسَیْنُ بْنُ هَمْدَانَ الْحُضَیْنِیُّ فِی کِتَابِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ فُرَاتٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ لَهُ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ فِی جُمْلَةِ کَلَامٍ لَهُ ع فِی إِثْبَاتِ الرَّجْعَةِ قَالَ ع وَ قَوْلُهُ ع فِی الطَّوَائِفِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ هَارِبِینَ حَذَرَ الْمَوْتِ إِلَى الْبَرَارِی وَ الْمَفَاوِزِ یَحْفِرُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَحْفَاراً وَ قَالُوا قَدْ حَرَزْنَا أَنْفُسَنَا مِنَ الْمَوْتِ وَ کَانُوا زُهَاءَ ثَلَاثِینَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ وَ طِفْلٍ فَقٰالَ لَهُمُ اللّٰهُ مُوتُوا فَمَاتُوا کَمَوْتَةِ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَصَارُوا أَوْصَالًا رُفَاتاً وَ عِظَاماً نَخِرَةً فَمَرَّ عَلَیْهِمْ حِزْقِیلُ بْنُ الْعَجُوزِ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ وَ تَأَمَّلَ أَمْرَهُمْ وَ نَاجَى رَبَّهُ فِی أَمْرِهِمْ فَقَصَّ عَلَیْهِ قِصَّتَهُمْ قَالَ حِزْقِیلُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی قَدْ أَرَیْتَهُمْ قُدْرَتَکَ فِی أَزْمَانِهِمْ وَ جَعَلْتَهُمْ رُفَاتاً وَ مَرَّتْ عَلَیْهِمُ الدُّهُورُ فَأَرِهِمْ قُدْرَتَکَ فِی أَنْ تُحْیِیَهُمْ لِی حَتَّى أَدْعُوَهُمْ إِلَیْکَ وَ وَفِّقْهُمْ لِلْإِیمَانِ بِکَ وَ تَصْدِیقِی فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا حِزْقِیلُ هَذَا یَوْمٌ شَرِیفٌ عَظِیمٌ قَدْرُهُ عِنْدِی وَ قَدْ آلَیْتُ أَنْ لَا یَسْأَلَنِی مُؤْمِنٌ فِیهِ حَاجَةً إِلَّا قَضَیْتُهَا فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ هُوَ یَوْمُ نَیْرُوزٍ فَخُذِ الْمَاءَ وَ رُشَّهُ عَلَیْهِمْ فَإِنَّهُمْ یَحْیَوْنَ بِإِرَادَتِی فَرَشَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فَأَحْیَاهُمُ اللَّهُ بِأَسْرِهِمْ الْخَبَرَ‌

[2] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏48 ؛ ص108  حُکِیَ أَنَّ الْمَنْصُورَ تَقَدَّمَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع بِالْجُلُوسِ لِلتَّهْنِیَةِ فِی یَوْمِ النَّیْرُوزِ وَ قَبْضِ مَا یُحْمَلُ إِلَیْهِ فَقَالَ ع إِنِّی قَدْ فَتَّشْتُ الْأَخْبَارَ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمْ أَجِدْ لِهَذَا الْعِیدِ خَبَراً وَ إِنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ وَ مَحَاهَا الْإِسْلَامُ وَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نُحْیِیَ مَا مَحَاهُ الْإِسْلَام‏ و مثل همین روایت در مناقب آل أبى طالب ج 4 ص 318 که تصریح به بدعت بودن نوروز دارد و نیز روایت دعائم الإسلام؛ ج‌2، ص: 326 که شاید بتوان گفت نوعی ردع در ان نهفته است :حدیث 1231 وَ عَنْهُ (ای:  عن علی علیه السلام) أَنَّهُ أُهْدِیَ إِلَیْهِ فَالُوذَجٌ فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا یَوْمُ نَیْرُوزٍ قَالَ فَنَیْرِزُوا إِنْ قَدَرْتُمْ کُلَّ یَوْمٍ یَعْنِی تَهَادَوْا وَ تَوَاصَلُوا فِی اللَّهِ‌ .

[3] آینکه گفتیم سند روایات ضعیف است کلامی است منقول و سند روایت معلی را هم با نرم افزار درایه النور بررسی کردیم و لکن آیت الله خویی ره در تحقیقات خود در کتاب مجمع رجال الحدیث  ج 18 ص 237  در مقام ذکر معلی بن خنیس بعد از بیان اقوال و روایات دال بر تضعیف و تحسین وی و در مقام جمع بندی مفرمایند : و مع ذلک کله لا یعتنى بتضعیف النجاشی، و إن کان هو خریت هذه الصناعة، و لعل منشأ تضعیفه (قدس الله نفسه) [ ای تضعیف معلی] هو ما اشتهر من نسبة الغلو إلیه، و قد نسب ذلک إلیه الغلاة، و علماء العامة الذین یریدون الإزراء بأصحاب أبی عبد الله ع - و الله العالم -.

 

و أما ما تقدم من ابن الغضائری من تضعیفه، و من نسبة أنه کان مغیریا، ثم دعا إلى محمد بن عبد الله فلا یعتنى به، لعدم ثبوت نسبة الکتاب إلیه کما تقدم غیر مرة.

 

و کیف کان: فطریق الصدوق (قدس سره) إلیه: أبوه رحمه الله عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن عبد الرحمن بن أبی نجران، عن حماد بن عیسى، عن المسمعی، عن معلى بن خنیس ثم قال: و هو مولى الصادق ع، کوفی، بزاز، قتله داود بن علی و الطریق ضعیف بالمسمعی، فإنه ضعیف و لا أقل من أنه مشترک بین الضعیف و غیره، إلا أن طریق الشیخ إلیه صحیح، و قد غفل الأردبیلی فلم یذکر طریق الشیخ إلیه.

حال اگر بپذیریم طریق شیخ طوسی به معلی صحیح است و با توجه به این که روایت هم در مصباح المتهجد شیخ ذکر شده لذا میتوان فتوا به تقدس و تعظیم نوروز و استحباب اعمال وارده در آن داد و بسیاری از مباحث آینده در مورد آن لازم نیست.

 

[4] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏56 ؛ ص118

[5] منظور همان روایت مذکور در کتاب زاد المعاد ص: 326  است که در سابق گذشت .

[6] پاورقی بحار : بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏56 ؛ ص100( لازم به ذکر است که این پاورقی از خود علامه مجلسی ره نیست بلکه از ویراستاران و تنظیم کنندگان معاصر میباشد)

 

[7] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏56 ؛ ص117- 118

[8] مصابیح الأحکام؛ ج‌2، ص: 413-417

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد