بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

ایا ارتکازات مستحدثه میتواند مقید خطاب شرعی باشد ؟

ظهور خطابات شرعی شدیدا تحت تاثیر نکاتی است که در ذهن عرف مردم زمان شارع بوده است  و از آن نکات به قرینه ی حالیه متصله  تعبیر میکنند. مثلا : در روایت آمده : " لا اجیز فی الهلال الا رجلین عدلین " ، حال اگر مردی عادل بود ولی کثرت خطا داشت و اصطلاحا ضابط نبود ، ارتکاز عقلایی و فهم عرف از این خطاب شرعی این است که : باید " عدلین ضابطین " باشند، با این که کلمه ضابط در روایت نیامده ولی مردم وقتی این خطاب شرعی و این حدیث شریف را شنیده اند ، آنرا منصرف به "عدلین ضابطین" دانسته اند و صرف عدالت را کافی نمیدانند.

آنچه گفته شد تقریبا مورد اتفاق همه ی فقها مخصوصا فقهای معاصر است و شک و شبهه ای هم در آن نیست و لکن آنچه اخیرا توسط برخی نویسندگان به اشتباه مطرح شده این است که :


ممکن است گفته شود : همان طور که ارتکازات عقلایی در زمان صدور خطابات شرعی به منزله قرینه ی متصله است ، ارتکازات عقلایی مستحدثه ( یعنی ارتکازات عقلایی که در زمان صدور خطاب نبوده ولی در زمان ما به وجود امده ) در زمان ما هم به منزله ی قرینه قرینه متصله است و مانع ظهور خطابات شرعی میشود بقاءً و به عبارت دیگر اطلاق زمانی خطاب را مقید میکند.

به عنوان مثال : در جنگ ِ مشروع ، گرفتن برده و عبد از دید مردم ان زمان قبحی نداشت و شارع مقدس هم انرا امضاء کرد که شما در جنگ مشروع میتوانید کسانی را که به عنوان اسیر گرفته اید به عنوان برده بفروشید، خطاب شارع مقدس هم از حیث زمان اطلاق دارد یعنی خواه این برده گرفتن در زمان فعلی باشد یا هزار سال آینده فرقی ندارد ، هر زمان که جنگ مشروعی باشد میتوانید اسرای آنها را به عنوان برده در اختیار بگیرید،و لکن این نویسندگان گفته اند که : این

خطاب شرعی ( جواز گرفتن برده ) مقید به یک قید ارتکازی است ، یعنی تا زمانی این حکم ، مورد امضای شارع است که ارتکاز عقلا آنرا قبیح ندانند ولی اگر زمانی پیش آمد که ارتکاز عقلا بر خلاف حکم شرعی بود ، این ارتکاز عقلایی به منزله ی قید آن حکم شرعی است ، و کانّه

خطاب شارع چنین بوده که : ایها الناس گرفتن برده در جنگ مشروع ، تا زمانی مورد رضای ماست که مخالف ارتکاز عقلایی نباشد ولی اگر زمانی ارتکاز عقلایی بر خلاف حکم ما شد ، این ارتکاز به منزله قید حکم ماست و این حکم ما از بین میرود.

مثالهای دیگری که برای این بحث میتوان زد عبارتند از :

_ قتل مرتد : که چه بسا ارتکاز عقلایی امروز ما انرا نپسندد.

_شهادت زن در غیر اموال : زیرا شهادت زن در غیر اموال صحیح نیست و شهادت او در مورد اموال هم چهار شاهد زن به جای دو شاهد مرد است و لکن ممکن است بگوییم ارتکاز عقلایی امروز این مطلب را قبول نمیکند و فرقی بین شهادت مرد و زن نمی بیند.

_دیه ای که بر عهده ی عاقله می آید.( که ارتکاز عقلایی امروز انرا نمیپسندد.

_جواز گرفتن چهار همسر دائم : که ارتکاز عقلایی ممکن است بر خلافش باشد.

  

و لکن این سخن ، کلامی است که از اصل و اساس باطل است زیرا : هیچ عرفی در زمان صدور خطاب شرعی ، تقیید انرا به زمان خاص نفهمیده است، یعنی همین قید لبی را عرف زمان صدور خطاب نفهمیده که مثلا بگوید :  این خطاب شرعی تا زمانی است که عرف انرا بپسندد و لکن اگر عرف انرا نپسندد دیگر شارع مقدس چنین حکمی ندارد و این ارتکازات مستحدثه نمیتواند به عنوان قید و قرینه ی متصله ی خطابات شرعی باشد.

مثلا : اگر شارع مقدس فرمود گرفتن چهار همسر دائمی اشکال ندارد ولی الان مردم انرا قبیح میدانند پس بگوییم چون امروزه ارتکاز عقلایی انرا قبیح میداند پس این نکته عقلایی ، خطاب شرعی را قید میزند و امروز گرفتن چهار همسر دائمی اشکال دارد.

نیز میتوان در جواب این نویسندگان گفت : هر چند ارتکاز عقلایی زمان صدور خطابات ، میتواند ظهور آنها را تحت تاثیر خود قرار دهد و انها را تقیید بزند ولی ارتکازات مستحدثه چنین قدرتی را ندارند زیرا چه بسا شارع مقدس که دامنه نظرش وسیع تر و فوق عقلاست میخواهد بگوید : اگر بعدا ارتکازی بر خلاف آنچه بیان کردم ایجاد شد بدانید که آن ارتکاز بدلیل انحراف شماست که بدلیل – مثلا – تبلیغات ضد دینی و یا دوری شما از تعالیم الهی ایجاد شده است.

نکته : بله گاه موضوع حکم شرعی عوض میشود و به تبع ان حکم شرعی عوض میشود ، و لکن این مساله ربطی به آنچه مطرح شد ندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد