بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

المحکم فی التوسل بال محمد صلی الله علیه و اله

مخاطب این نوشته علمای وهابیت ، و جماعتی از شیعه است که ناخواسته  گاه تحت تاثیر افکار وهابیت واقع میشوند ، در این نوشته از روایات شیعی و سنی و نیز با استفاده از قرآن که مشترک بین دو گروه است و عقل و اجماع استفاده شده است. و لله الحمد .


بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم

این مختصر نگاهی به برخی ادله ی توسل است و نیز شفاعت که با توسل به ذوات مقدسه و وجود سایر شرایط ایجاد میشود.

ما بر اصل مشروعیت توسل و شفاعت به ادله ی اربعه یعنی قرآن ، سنت ، عقل و اجماع تمسک میکنیم همچنین با همین ادله ی چهار گانه مشروعیت توسل و شفاعت اولیای الهی را ثابت خواهیم کرد ، همچنین با همین ادله چهارگانه ثابت میکنیم که طلب حاجت از اولیای الهی قطعا بدون اشکال است .  

در واقع شفاعت ، توسل و زیارت مرقد اولیای الهی[1] همگی دارای حقیقتی واحد هستند و آن به معنی وساطت شخصی یا شیئی محترم در نزد خدای متعال برای بخشش گناهان یا برآورده شدن حاجات است و فی الجمله این حقیقت بین همه ی فرق مسلمین مورد قبول است و نزاعی در آن نیست ،

اصل شفاعت صریح آیات قرآن است چنان که میفرماید :

1_ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ [2]

2_ وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى[3]

3_ مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا[4]

همچنین آیاتی دیگر در کلام الله مجید هست که مساله شفاعت و توسل را مطرح میکنند از جمله:

4_ وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ [5]

5_ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ [6]

6_ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [7]

7_ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لاَ یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لاَ یَسْرِقْنَ وَ لاَ یَزْنِینَ وَ لاَ یَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَ لاَ یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لاَ یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[8]

در این آیات کریمه دو نکته قابل توجه است :

اول : در این آیات خداوند متعال مردم را ترغیب به سوی دعای پیامبرصلی الله علیه و آله میکند و اهمیت دعا و وساطت ایشان را بیان میکند وصریحا از پیامبرش میخواهد که برای برخی وساطت کرده و طلب مغفرت کند ( استغفر لهم) تا خدای متعال به برکت وساطت پیامبرش و به حرمت آبروی او آنها را ببخشد ( ان الله غفور رحیم)

دوم : لسان این آیات لسان ترغیب و تشویق مردم به سوی شفاعت و وساطت پیامبرش است ، حال اگر شفاعت امری کفرآمیز باشد ، آنوقت دو محضور رخ میدهد : اول : باید بگوییم که قران کریم مردم را به سوی امر غیر مشروع و شرک آلود دعوت میکند و دوم : نیز باید بگوییم خداوند از پیامبرش امری غیر مشروع ( یعنی شفاعت ) را طلب میکند در حالیی که قطعا چنین نیست[9].

8_ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً[10]

در این آیه نیز مساله ی شفاعت و وساطت پیامبر مطرح است ، همچنین از این آیه مبارکه و برخی آیات قبل استفاده میشود که مغفرت الهی مقرون و مشروط به دعای پیامبر – صلی الله علیه و آله – است و تارضایت و امضای آن جناب نباشد مغفرت الهی شامل حال مومنین نخواهد شد و  اگر این مطلب را نپذیریم مقرونیت استغفار پیامبر و مغفرت الهی لغو و بیهوده خواهد بود ، لذا در خصوص آیه آخری که ذکر کردیم خداوند برای بخشش خود دو شرط ذکر فرمود:

اول : از خداوند متعال طلب مغفرت کنند .

دوم : پیامبر هم برایشان طلب مغفرت کند.

و بدون این دو شرط مغفرت الهی حاصل نخواهد شد و این تصریح این آیه کریمه است که هیچ جای خلل و اشکالی را باقی نمیگذارد و این مطلب علاوه بر دلیل قرآنی، دلیل عقلی هم دارد که در بحث فلسفی بدان اشاره خواهد شد[11].

از آیات دیگری که میتوان از آن مساله شفاعت و توسل را استفاده کرد :

9_ قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ[12]

حکایت فرزندان یعقوب نبی - علیه السلام - است که نزد پدر خود رفتند و دست توسل به سوی وی دراز کرده و از وی خواستند تا نزد خدای متعال برای آنها شفاعت کند و این کریمه نظیر کاری است که شیعه امامیه  نسبت به ائمه خود – علیهم السلام – انجام میدهد و فریاد میزند : یا مولانا یاصاحب الزمان ادرکنا.

10_ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ[13]

در این آیه کریمه سه دستور مهم ذکر شده :

اول : رعایت تقوا

دوم : تقرب به وسایل فیض

سوم : جهاد فی سبیل الله

سه مطلب از این کریمه استفاده میشود :

مطلب اول : لازم است مومنین با تمسک به وسایل الهی به درگاه الهی تقرب بجویند ، از طرفی وسائل تقرب هم عام است و شامل هر عمل خیری  میشود و اگر در روایتی برخی از این وسایل  به صلوة و صوم و غیره تعبیر کرده از باب بیان مصداق[14] است نه اینکه وسیله منحصر در این امور باشد ، مضاف بر این که روایات فراوانی داریم که توسل و استشفاع به ذوات مقدسه معصومین را وسیله ی تقرب – بلکه از بهترین وسایل تقرب - دانسته و ما برخی از آن روایات را در ادامه ذکر خواهیم کرد[15].

و معلوم نیست وهابیت گمراه به چه جهتی وسائل را منحصر در مثل صلوة و صوم میداند با این که این آیه کریمه عام است و مطلق عمل خیر را شامل میشود.

این بحث نظیر این است که آیه کریمه ی " فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ[16] " را منحصر کنیم در قرائت قرآن در حال نشسته در حالی که این آیه کریمه اطلاق دارد و شامل قرائت قرآن در هر حالی ، خواه نشسته ، خوابیده ، ایستاده ، در سفر یا حضر را شامل است و منحصر کردن آن در حالی از حالات القای نظر شخصی و بدون دلیل بر آیات قرآن است و عینا این سخن در مورد تمسک به وسائل تقرب ، مطرح است و باید گفت عنوان وسیه عام است و شامل هر عمل صالحی میشود و منحصر کردن آن در برخی امور خاص صحیح نیست ، و جدا باید از بزرگان وهابیت گمراه پرسید به چه دلیلی تمسک به وسائل تقرب را منحصر در برخی اعمال صالح میدانند ؟!

مطلب دوم : ممکن است گفته شود از آنجا که تمسک به وسائل فیض بین دو امر واجب ذکر شد که یکی از آنها رعایت تقوا و دیگری جهاد است ، پس سیاق آیه اقتضا میکند که تمسک به وسائل تقرب ولو به نحو موجبه جزئیه[17] نیز واجب باشد.

مطلب سوم : مرجع ضمیر  غایب در کلمه : " الیه " خداوند متعال است و معنایش این است که تمسک و توسل به وسائل فیض باید باید برای جلب نظر پروردگار و تقرب به او باشد و نه این که تمسک به آنها از باب پرستش و عبودیت آنها باشد و در حق و از این مطلب جواب این اشکال هم روشن میشود که آیات 56 – 57 سوره مبارکه اسراء که میفرماید :

قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاَ تَحْوِیلاً[18]

أُولٰئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً[19]

 هرگز توسل به وسائل را نفی نمیکند بلکه این آیات ناظر به عمل برخی از کفار است که به جز خداوند متعال معبودهای دیگری نظیر فرشتگان هم داشتند و آنها را عبادت میکردند در حالی که این کجا و آنچه ما در باب توسل میگوییم کجا !

ما توسل و تمسک را در عین توحید ، و نیز اعتقاد به این که عبادت و پرستش فقط و فقط منحصر برای خداست قبول داریم ، در حالی گروهی از کفار در کنار خالق یکتا ، خدایان دیگری را هم میپرستیدند ! و از همین جا روشن میشود که وهابیت گمراه بین شفاعت و عبودیت خلط کرده و بدون توجه به شان نزول و مراد و مقصود آیات ، حکم به تکفیر مسلمین میکنند. !!

از آنچه  گفته شد – خصوصا آنچه در توضیح مرجع ضمیر الیه گفتیم _ روشن میشود که در حقیقت متوسل شدن به پیامبر و ائمه هدی – علیهم السلام – نوعی توجه به خدای متعال است ، بلکه با توجه به برخی روایات بهترین راه توجه به خدای متعال توسل و توجه به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است ، پس در حقیقت توسل نوعی دعاست و بنابراین تمامی آیاتی که دستور به دعا کردن میدهد[20]، میتوان دستور به توسل را هم فهمید زیرا از مصادیق دعا ، توسل به ذوات مقدس معصومین علیهم السلام است[21].

 

روایات وارده در بحث شفاعت و توسل :

 برخی از روایات اهل سنت :

1_ توسل حضرت آدم  به پیامبرأکرم صلى الله علیه و آله قبل از ولات پیامبر صلی الله علیه و آله :

النبی الأکرم (صلى الله علیه و آله) یقول : «لمَّا اقترف آدم الخطیئة قال : یَا رَبِّ اسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد لَمَا غَفَرْتَ لِی[22] الخ .

ترجمه : " زمانی که حضرت آدم علیه السلام خواست از خطای خود توبه کند گفت : پروردگارا از تو میخواهم بحق محمد – صلی الله علیه و آله – مرا مورد عفو خود قرار دهی."

همچنین در تتمه ی این حدیث خداوند متعال به حضرت آدم علیه السلام امر میکند که :

یا آدم، إنّه لأحبّ الخلق إلیَّ، ادعنی بحقّه فقد غفرت لک، و لو لا محمّد ما خلقتک.

 ترجمه : " ای آدم ، محمد – صلی الله علیه و آله – محبوب ترین خلق نزد من است ، پس مرا بحق او بخوان تا تو را بیامرزم همانا اگر محمد – صلی الله علیه و آله – نبود تو را نمی آفریدم."

2_ توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان طفولیت ایشان : ابن حجر از علمای اهل سنت در کتاب فتح الباری به این مضمون نقل میکند که :

عند ما نزل القحط فی مکة ذهبت قریش إلى أبی طالب و قالت له: أقحط الوادی و أجدب العیال، فهلم فاستسق لنا، فخرج أبو طالب و معه غلام کأنّه شمس دجنة، فأخذه أبو طالب فألصق ظهره بالکعبة و لاذ به، أی: توسل بهذا الطفل، و لا توجد فی السماء قطعة من سحاب، فأقبل السحاب من هنا و من هاهنا و اغدودق و انفجر له الوادی من شدة المطر[23] الخ .

و خلاصه ی این حدیث این است که : " زمانی که قحطی سرزمین مکه را فرا گرفت بزرگان قریش از حضرت ابوطالب خواستند که با هم به دعا برای رفع باران بروند ، حضرت ابوطالب هم در حالی که طفلی را بغل کرده بود _ که از تتمه ی روایت مشخص میشود که این طفل ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بوده _ پشتش را به کعبه چسبانید و به آن طفل متوسل شد ، در ان هنگام ابرها در آسمان پدیدار شد و باران فراوانی بارید."

3_ توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله و در حقیقت توسل به قبر مطهر ایشان و در زمان وفاتشان :

دارمی از علمای معروف اهل سنت در کتاب " سنن الدارمی " میگوید :

قَحُطَ أهل المدینة قحطاً شدیداً، فشکوا إلى عائشة، فقالت: انظروا قبر النبی (صلى الله علیه و آله) فاجعلوا منه کوی إلى السماء حتى لا یکون بینه و بین السماء سقف، قال: ففعلوا فمطرنا مطراً حتى نبت العشب[24] الخ.

خلاصه یی حدیث این است که : " در مدینه قحطی شدیدی آمد و مردم نزد عائشه رفته و شکایت کردند ، سپس عائشه اشاره کرد به قبر پیامبر که سقف بالای قبر را بشکافند بگونه ای که آسمان پدیدار گردد سپس منتظر بمانید ، پس از مدتی بارانی آمد که باعث سرسبزی صحراها و رفع قحطی شد."

ناگفته نماند که مساله توسل به پیامبرصلی الله علیه وآله در منابع اهل سنت فراوان است و ما به ذکر همین سه روایت اکتفا میکنیم.

برخی از روایات شیعه :

1_ دعای امام سجاد که در آن تصریح به شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله  شده است : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ، وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ، وَ ثَقِّلْ مِیزَانَهُ، وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ، وَ قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ[25]

از این عبارت صحیفه ی سجادیه استفاده میکنیم که پیامبر- صلی الله علیه و آله - صاحب مقام شفاعت است.

2_ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ[26]

3_ عن ابی عبد الله ع : إِذَا جَلَسْتَ فِی الرَّکْعَةِ الثَّانِیَةِ فَقُلْ _ الی ان قال :_ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ[27].

اصل مساله ی شفاعت و توسل امری مورد اتفاق است و آنچه از آیات و روایات ذکر کردیم برای اثبات اصل ادعای ما کافی است و نیازی به اطاله ی کلام و ترجمه عبارات هم نیست ، حال مناسب است اقسام توسل را که در روایات شیعه ذکر شده مورد بررسی قرار دهیم :

توسل به دعای پیامبر صلی الله علیه و آله :

1_چنانکه خدای متعال میفرماید : وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[28]

 ای پیامبر برای آن گروه زنان استغفار کن ( و آن زنانی که خداوند برای آنها استغفار میکند ) همانا خداوند غفور و رحیم است.

2_ در زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله که مروی ا امام صادق علیه السلام است میخوانیم : انِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ الَى اللّٰهِ رَبِّکَ وَ رَبِّی لِیَغْفِرَ لِی ذُنُوبِی، وَ یَتَقَبَّلَ مِنِّی عَمَلِی، وَ یَقْضِیَ لِی حَوائِجِی، فَکُنْ لِی شَفِیعاً عِنْدَ رَبِّکَ وَ رَبِّی[29]

ترجمه :" ای پیامبر همانا من  به واسطی شما به سوی پروردگار شما و خودم متوجه میشوم تا خداوند گناهان مرا ببخشد و عملم را قبول کند و حوائجم را بر آورده سازد ،پس تو ای پیامبر ، نزد پروردگار من و پروردگار خودت شفیع من باش."

توسل به زیارت منبر پیامبرصلی الله علیه و آله :

 به سند صحیح از : مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِ النَّبِیِّ ص- فَائْتِ الْمِنْبَرَ فَامْسَحْهُ بِیَدِکَ وَ خُذْ بِرُمَّانَتَیْهِ- وَ هُمَا السُّفْلَاوَانِ وَ امْسَحْ عَیْنَیْکَ وَ وَجْهَکَ بِهِ- فَإِنَّهُ یُقَالُ إِنَّهُ شِفَاءٌ لِلْعَیْنِ[30] الخ

ترجمه : "هر گاه از دعا نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و اله فارغ شدی نزد منبر برو  و دست خود را بر ان بکش و دو ستون آ نرا بگیر و صورت و چشمانت را به منبر بکش زیرا همانا گفته شده که در این عمل شفای چشم است."

روایات توسل به مسجد پیامبر- صلی الله علیه و آله - و استوانه های آن فراوان است و ما این حدیث را به عنوان نمونه ذکر کردیم و هر کس مایل است به کتب معتبر و مفصل مراجعه کند.

توسل به زیارت مشاهد مشرفه در مدینه و اولویت مستفاد از آنها:

به سند صحیح از : مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَدَعْ إِتْیَانَ الْمَشَاهِدِ  کُلِّهَا مَسْجِدِ قُبَا- فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِی أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ- وَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ وَ مَسْجِدِ الْفَضِیخِ- وَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ[31] الخ.

ترجمه : " رفتن به مشاهد را هر گز ترک نکنید که از جمله ی آن مشاهد مسجد قبا است که از روز اول بر اساس تقوا بنا بنا شده است و نیز زیارت مشربه ی ام ابراهیم و مسجد فضیح و قبور شهدا و نیز مسجد فتح یا همان احزاب."

شایسته است دو نکته در این روایت مورد بررسی قرار گیرد:

اول : توسل به زیارت قبور شهداء که وهابیت آن را مورد نکوهش قرار میدهد.

دوم : شرافت مسجد فتح بر سایر شهدا به خاطر دو رکعت نمازی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مسجد اقامه فرمود و فتح و نصرت به واسطه دعای آن جناب شامل حال مسلمین گردید ، نیز شرافت قبور شهدا به خاطر وجود بدن مطهر آنان در آن مکان است ، حال وقتی جایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو رکعت نماز خوانده این همه شرافت دارد مسلما جایی که بدن مطهر خود ائمه علیهم السلام مدفون است و یا محل زندگی خود آنان بوده از شرافت بیشتری برخوردار است و شایسته است مومنین بدان متوسل و متبرک شوند.

توسل به زیارت جناب امیر المومنین علی علیه السلام

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ زَارَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع مَاشِیاً- کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً- فَإِنْ رَجَعَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَیْنِ وَ عُمْرَتَیْنِ[32].

ترجمه : "هر کس پیاده امیر المومنین علیه السلام را زیارت کند خداوند برای هر قدم او ثواب یک حج و یک عمره مینویسد و هر  کس پیاده از از زیارت آن حضرت باز گردد برای هر قدمش ثواب دو حج و دو عمره خواهد بود."

توسل به زیارت حسین بن علی علیه السلام

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ- غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ[33].

ترجمه : "هر کس قبر ابی عبد الله الحسین علیه السلام را زیارت کند در حالی که عارف به حق ایشان باشد خداوند گناه گذشته و اینده او را میبخشد."

توسل به گریه بر امام حسین علیه السلام

به سند صحیح از: الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ‌ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ- غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ[34].

 ترجمه : "هر کس ما را یاد کند و از چشمش اشکی بیاید ولو به اندازه پر مگسی ، خداوند گناهان او را میبخشد ولو به اندازه ریگهای کف دریا باشد."

به سند صحیح از : إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ لِمَوْضِعِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع حُرْمَةً مَعْرُوفَةً- مَنْ عَرَفَهَا وَ اسْتَجَارَ بِهَا أُجِیرَ[35].

ترجمه : "برای موضع قبر امام حسین علیه السلام حرمت شناخته شده ای است که هر کسحرمتش را بشناسد و به آن مکان ( برای طلب حوائج یا بخشش گناه ) پناهنده شود ، پناه داده خواهد شد."

استشفاء و توسل به خاک مرقد حسین بن علی علیه السلام

عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع- وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَخَذَ مِنْ طِینِ قَبْرِهِ- مِثْلَ رَأْسِ أَنْمُلَةٍ کَانَ لَهُ دَوَاءً[36].

ترجمه : " اگر بیماری از مومنین ، حق امام حسین علیه السلام و حرمت و ولایت او را بشناسد و از خاک تربت او به قدر سر مورچه ای بردارد ، این خاک تربت برای او شفا خواهد بود".

توسل به سرودن شعر برای حسین بن علی علیه السلام

به سند صحیح از : صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً مِنَ الشِّعْرِ- فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ[37] الخ.

ترجمه : هر کس درباره امام حسین علیه السلام شعری بگوید و ده نفر را بگریاند یا به حالت گریه کردن وادارد برای او و آن ده نفر بهشت واجب است.

توسل به ذکر صلوات و نیکی به اهل بیت علیهم السلام

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَنْ أَرَادَ التَّوَسُّلَ إِلَیَّ، وَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَلْیَصِلْ أَهْلَ بَیْتِی وَ یُدْخِلِ السُّرُورَ عَلَیْهِمْ[38].

ترجمه : "هر کس میخواهد متوسل به من شود و من برای او در روز قیامت دست شفاعت داشته باشم ،پس بر اهل بیت من صلوات فرستد و آنها را خوشحال کند."

این قطره ای از از روایات وارده در ذکر توسل و استشفاع به ائمه ی هدی علیهم السلام بود، لذا از ذکر نمونه های دیگر نظیر : توسل به ائمه قبل از ولادت ، توسل به ائمه در زمان حیات ، توسل به ائمه در زمان وفاتشان ، توسل به امامزادگان وسایر گونه های توسل که در کتب معتبره مذکور است صرف نظر میکنیم ، آری این نقصان فهم و عقل ماست که هنوز موفق به شناخت مقام شامخ ائمه هدی علیهم السلام نشده است ، ما هرگز امامان خود را در حد پرستش و عبودیت بالا نمیبریم ، غلو نمیکنیم ، و معتقدیم که تا خدای متعال نخواهد و اجازه ندهد از دست انان کاری ساخته نیست ، اما این را  میدانیم که خداوند انان را خلیفه و فرستاده خود قرار داد و فیوضات عالم همه بدست انان است وعقول ما از درک بلندای مقام آسمانی آنان عاجز است همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند :

" یا علی ، اگر نمیترسیدم که انچه مسیحیان درباره عیسی گفتند ( که عیسی پسر خداست ) درباره تو بگویند سخنی درباره فضل تو میگفتم که هرگاه از مسیری عبور میکردی خاک پایت را به عنوان تبرک و شفاء برمیداشتند[39] "

گویا  پیامبر صلی الله علیه و آله میخواهند بفرمایند که عقول مردم عاجزاست که فضل علی علیه السلام را بشناسند و من ترس آن دارم که مردم همان گونه که درباره عیسی علیه السلام گمراه شدند درباره امام علی علیه السلام هم گمراه شوند زیرا مردم تاب شنیدن فضائل امیر المومنین علی علیه السلام را ندارند و عاجز از شناخت ایشان هستند ، خود حضرت امیرالمومنین – علیه السلام - هم در بیان عجز مردم از شناخت مقام خود میفرمایند :

یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْر[40]  " چشمه های علم مانند سیل از وجود من جوشان است و مرغ اندیشه کسی به بلندای قله ی من نمیرسد"

آری ، چه کسی به بلندای عظمت تو میرسد در حالی که خداوند تو را قسمت کننده بهشت و دوزخ قرار داد ؟

پس از نباید از شنیدن فضیلت زیارت ائمه هدی علیهم السلام تعجب کرد که دست فکر و اندیشه ما از شناخت کامل آنان عاجز است آری ما به این میزان آنان را میشناسیم که آن ذوات مقدسه ، آفریده ی خدا و بنده و محتاج اویند و همچنین میدانیم که اطاعت از آنان به نص قرآن کریم[41] بر ما واجب است اما این که بتوانیم علو مقام آنان را درک کنیم از قدرت ما خارج است .

 

برهان عقلی - فلسفی در مساله شفاعت :

این برهان از سه مطلب تشکیل یافته است :

اول : نزد فلاسفه مسلم است که معلول همان گونه که در مرحله ی حدوث و ایجاد نیازمند علت است در مرحله ی بقاء هم نیازمند به علت است زیرا در غیر این صورت اگر در فرض نبود علت ، معلول ایجاد شود این سخن مستلزم این است که بین علت و معلول  ، رابطه علیت برقرار نیست و این خلاف فرض است و اگر بگوییم با فرض وجود علت معلول موجود نیست این سخن هم مستلزم آن است که علت تامه تاثیر خود را نگذاشته و وجود و عدمش نسبت به معلول یکسان است ،

دوم : در جای خود به برهان عقلی  ثابت شده است که خداوند متعال عالم را به واسطه عقل کلی که همان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است خلق فرمود و فیض خود را از ناحیه ایشان بر جهانیان عرضه کرد.( علت فاعلی )

سوم : به برهان عقلی در جای خود ثابت شده که علت غایی نظام هستی هم وجود مقدس خاتم النبیین – صلی الله علیه و آله – است و این دو مقدمه ی اخیر علاوه بر برهان عقلی ، ادله ی روایی هم دارد لذا در روایات فراوانی در کتب شیعه و سنی ذکر شده که پیامبر صلی الله علیه و آله هم علت ایجاد هستی است[42] و هم خلقت عالم به واسطه آنان بوده[43] ،

در نتیجه : از آنجا که علت ایجاد هستی و افاضه فیض در در زمان اول به واسطه پیامبر – صلی الله علیه و آله – بوده ، پس عالم در ادامه و بقاء هم باید برای افاضه فیض و نیز بقاء هستی محتاج پیامبر -صلی الله علیه و آله- می باشد و بدون وجود حجت الهی فیض الهی قطع خواهد شد ،

لذا معتقدیم که تمام فیوضات عالم بدست پیامبر اکرم و اهل بیت او علیهم السلام اوست و خداوند منان فیوضات خود را جز ازطریق ایشان نازل نمیکنند ، و سرّ روایت شریف " لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ یَوْماً وَاحِداً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِأَهْلِهَا[44] " نیز همین است زیرا به مجرد خالی شدن زمین از حجة الله فیض الهی قطع خواهد شد پس تمام برکات و فیوضات که از جمله آنها مغفرت و رحمت الهی است به برکت وجود حجت الله که در زمان ما - حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام است – میباشد و جز به شفاعت و اجازه و امضای ایشان کسی از فیض الهی بهره مند نمی شود[45].

پس جناب نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله هم علت غایی نظام هستی است و هم علت فاعلی آن منتها در طول فاعلیت خدای متعال، و عالم هم به علت خود محتاج است. فهم دقیق این برهان ، وابسته تحصیلات عمیق فلسفی است.

اجماع بر مشروعیت توسل و شفاعت :

اهل سنت اجماع را دلیل معتبر بر حکم شرعی و امامیه اجماع را در صورتی که کاشف از نظر امام معصوم باشد حجت میداند ، در اصل مشروعیت شفاعت و توسل ، اجماع بین همه ی علمای شیعه و سنی است و در خصوص بحث توسل به ائمه هدی علیهم السلام و طلب حاجت از آنها نیز بین همه ی علمای شیعه اجماع وجود دارد.

البته این اجماع مدرکی است و به تنهایی نمیتواند دلیل بر حکم شرعی باشد ولکن اجماع عملی همانند شهرت عملیه میتواند جابر ضعف سند باشد و چنین اجماعی به ضمیمه ی روایات مفید یقین به حکم شرعی است.

به هر حال وضوح مشروعیت شفاعت و توسل به گونه ای است که چه بسا ممکن است جزء ضروری دین شمرده شود.

 

سوال :

بعد از فراغ از مشروعیت اصل توسل ، شفاعت و زیارت ، این سوال مطرح میشود که  آیا میتوان حاجت خود را مستقیما از ائمه هدی علیهم السلام خواست تا آنها حاجت ما را از خداوند متعال طلب کنند ؟ البته منظور این نیست که آنها استقلال در عمل دارند بلکه طلب حاجت از آنها به این جهت است که آنها مجرای فیوضات الهی هستند والااگر کسی برای اولیای دین استقلال در عمل قائل باشد مشرک است؟

 

جواب :

در مقام توسل و شفیع قرار دادن ائمه ی هدی علیهم السلام به درگاه الهی دو نحوه عبارت وارد شده و هر دو نیز صحیح است :

گاه مستقیما از خود ائمه علیهم السلام میخواهیم که نزد خدای متعال شفیع ما باشند ،

و گاه از درگاه الهی میخواهیم که پروردگارا به احترام ائمه هدی علیهم السلام و عظمت انان ما را مورد لطف و رحمت خود قرار ده ،

 و این دو نحوه درخواست یکی به لحاظ شفیع و دیگری به لحاظ مشفِّع است ، مثل اینکه زید را نزد حاکم شفیع قرار میدهیم ؛ حال گاه از زید درخواست میکنیم که نزد سلطان شفاعت ما را بکند و گاه از حاکم میخواهیم که شفاعت زید را قبول کند و این دوگونه درخواست کردن منافاتی با هم ندارند و به اصطلاح مانعة الجمع نیستند.

طلب کردن از ائمه علیهم السلام در حقیقت طلب کردن از خداست و هر کس جز این را معتقد باشد مشرک است ، و عقلا نیز هیچ مانعی وجود ندارد که انسان از اولیای دین تقاضایی کند تا به واسطه ی آنها خداوند حاجت او براورده شود و نباید مانند وهابیون گمراه بین مساله ی عبودیت و شفاعت خلط کرد ضمن این که در آیات و روایات موارد فراوانی هست که  مستقیما از اولیای الهی به عنوان واسطه ی فیض  طلب حاجت شده ، و ما مواردی از آنها را ذکر  میکنیم :

عباراتی را که در آنها مستقیما از اولیای الهی طلب حاجت شده :

1_در قرآن کریم میخوانیم که فرزندان جناب یعقوب نبی – علیه السلام – نزد پدر خود رفته با توسل به وی از او خواستند که در درگاه الهی شفیع گناهان او باشند، ( یعنی مستقیما از خود او حاجت خود را طلب کردند ) چنانکه در سوره یوسف آمده است که :

قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ [46]

آیا شایسته است بگوییم که فرزندان یعقوب نبی علیه السلام از پدر خود تقاضای شرک کنند و آن پیامبر الهی هم تقاضای آنها را اجابت کند و بفرماید

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ[47]

2_به سند صحیح در زیارت جامعه کبیره میخوانیم که :

یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُمْ- فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی وَ کُنْتُمْ شُفَعَائِی‌ فَإِنِّی لَکُمْ مُطِیعٌ[48]

ترجمه : "اى ولى خدا همانا بین من و خداى عز و جل گناهانى هست که جز رضا و شفاعت شما آن گناهان را محو نخواهد ساخت  پس قسم به حق آنکس که بر سر خود شما را امین گردانید و سرپرست امور بندگان خود قرار داد و اطاعت شما را به طاعت خود مقرون ساخت که شما از خدا بر من بخشش و آمرزش طلبید و شفیع من باشید که من مطیع فرمان شمایم" .

از این فراز زیارت جامعه دو مطلب استفاده میشود :

اول : بخشش گناهان جز با رضایت ائمه هدی علیهم السلام ممکن نیست ( لا یاتی بها الا رضاکم )

دوم : مستقیما از خود ائمه علیهم السلام میخواهیم که نزد خداوند متعال شفیع ما باشند ( کنتم شفعائی )

 

3_در زیارت دوم امام رضا علیه السلام میخوانیم که :

أَتَیْتُکَ بِأَبِی وَ أُمِّی زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ، مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ، مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ، فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبّک[49]

ترجمه : " به زیارتت آمدم پدر و مادرم به فدایت‏در حالى که شناساى حق تو هستم و دوستدار دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما پس در پیشگاه پروردگارت از من شفاعت فرما".

 

4_ در زیارت امام کاظم و امام جواد علیهما السلام میخوانیم که :

أَتَیْتُکُمَا زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکُمَا، مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکُمَا، مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکُمَا، مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَى الَّذِی أَنْتُمَا عَلَیْهِ، عَارِفاً بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَکُمَا، فَاشْفَعَا لِی عِنْدَ رَبِّکُمَا، فَإِنَّ لَکُمَا عِنْدَ اللَّهِ جَاهاً وَ مَقَاماً مَحْمُوداً[50].

ترجمه : " من به زیارت شما آمده‏ام در حالى که عارفم به حق شما و دوستم با دوستان شما و دشمن با دشمنان شما

 و راه هدایت که شما دو بزرگوار بر آن راه هستید به حق راه هدایت مى‏دانم و مخالفان شما راگمراه مى‏شناسم پس مرا نزد خدا شفاعت کنید که شما را نزد خدا جاه و منزلت بزرگ و مقام محمود شفاعت است".

 

5_شیخ طوسی ره به سند صحیح در زیارت حسین بن علی علیه السلام روایت کرده است که :

فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ وَ کُنْ لِی شَفِیعاً وَ قَدْ جِئْتُکَ هَارِباً مِنْ ذُنُوبِی [51]

ترجمه : پس _ ای ابا عبد الله _ نزد پروردگارت مرا شفاعت کن و شما شفیع من باش و من در حالی که از گناه خود ( یعنی از عواقب گناه خود ) گریزانم به سوی شما آمدم ( و پناه میخواهم )."

 

6_ در زیارت امام جواد علیه السلام میخوانیم که :

أَتَیْتُکَ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّکَ مُوَالِیاً لِأَوْلِیَائِکَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ فَاشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّک[52]

ترجمه : " اى مولاى من آمده‏ام به زیارتت در حالى که عارف و معترف به حق شما هستم و دوست هستم با دوستانت و دشمن با دشمنانت مى‏باشم پس مرا نزد پروردگارت شفاعت فرماى ".

حال با این دلائل قرآنی و روایی چه اشکالی دارد که مستقیما از خود اهل بیت علیهم السلام بخواهیم که نزد خدای متعال شفیع ما باشند؟

عقلا نیز چه مانعی دارد که کسی از شفیع بخواهد که برای او نزد خدای متعال شفاعت کند؟ این مطلب نه تنها مخالف عقل نیست بلکه برعکس ، عقل صریح به آن حکم میکند ، زیرا عقل حکم میکند که وقتی خداوند به آبروی آنان گناهان را میبخشد و توسل به آنان را اسباب مغفرت قرار داده ، چرا به نزدشان نرویم و از آنان نخواهیم که ما را شفاعت کنند ؟

پس طلب شفاعت از ائمه علیهم السلام حکم عقلِ غیر مستقل ، بلکه حکم استقلالی عقل است[53].

ما همچنان که بر اصل مشروعیت توسل و شفاعت به ادله ی اربعه تمسک کردیم ، در مساله ی طلب حاجت از اولیای الهی هم به ادله ی اربعه تمسک کردیم ، حال باید ازآنان که طلب شفاعت و بخشش از اولیای الهی رامنکرند پرسید که دلیل و برهانشان چیست ؟ آیا این خطاب قرآن نیست که فرمود : " یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا[54] " ؟

 

  نکات :

نکته اول : موضع وهابیت گمراه ، و نیز هم فکران آنان در بحث شفاعت و توسل مختلف است ، گاه از مبلغینشان در سرزمین وحی میشنویم که آنها بالکل منکر اصل شفاعت و توسل هستند و گاه گفته میشود که که شفاعت و توسل در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح است و بعد از رحلتشان صحیح نیست و گاه میگویند که میتوان خدا را به آنها قسم داد ولی نمیتوان از خود آنها حاجت خواست ،

در حالی که هر سه نظر باطل است زیرا :

در مورد نظر اول : اصل توسل و شفاعت ریشه ی قرآنی و روایی دارد و انکار آن بستن چشم به روی خورشید تابان است، مساله شفاعت را همه فرق اسلامی پذیرفته اند و حتی برخی از ادیان اسمانی دیگر نظیر مسیحیت نیز بدان معتقدند ، تنها بحثی که در توسل مطرح است این است که آیا علاوه بر تمسک به نماز و روزه ، توسل به اولیای دین هم جایز است یا خیر؟ و گذشت مشروعیت و فضیلت توسل به اولیای دین.

نظر دوم نیز باطل است زیرا : اما این که توسل و شفاعت در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح و در زمان وفاتشان صحیح نیست هم سخنی بی دلیل است و منکر آن باید بر ادعای خود اقامه برهان کند مضاف بر این که قرآن کریم تصریح میکند که شهدا و به طریق اولی انبیاء دارای حیات برزخی که نوع کامل تری از حیات است ، میباشند چنان که میفرماید :

وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[55]

و قطعامقام پیامبر صلی الله علیه و آله از مقام شهدا بیشتر است ( مضاف بر این که بسیاری از امامیه قائل به شهادت پیامبر- صلی الله علیه وآله- هستند) پس باید از وهابیت گمراه پرسید به چه جهت بین توسل در زمان حیات و ممات ایشان فرق میگذارند؟

نظر سوم هم باطل است زیرا : اولا دلیل شما بر این ادعا چیست ؟ بدون دلیل که نمیتوان ادعا کرد. وانگهی این سخن خلاف نص قرآن کریم در سوره یوسف / آیه 97 است. همچنین مخالف انبوهی از روایات شیعه و سنی است. همچنین در فرض نبود مانع عقلی یا شرعی ، عقل نیز حکم میکند که انسان از شفیع طلب شفاعت کند.

نکته دوم :

کریمه ی " وَ اتَّقُوا یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ هُمْ یُنْصَرُونَ[56] "

در مقام نفی شفاعت نیست بلکه به قرینه آیات قبل مخاطبش قوم یهود است و در مقام نفی تفکر باطل آنهاست ، زیرا آنها معتقد بودند که چون نیاکان و اجدادشان پیامبران خدا بودند آنها را شفاعت خواهند کرد ( و به همین دلیل مطلقا میتوانند معصیت کنند) و یا گمان مى‏کردند مى‏توان براى گناهان فدیه و بدل تهیه نمود، همانگونه که در این جهان متوسل به رشوه مى‏شدند.

در حالی که این آیه کریمه این اعتقاد را رد میکند و درسایر آیات میفرماید که شفاعت کننده و شفاعت شونده باید دارای شرایطی باشند تا خداوند شفاعت انها را قبول کند چنان که در آیه ی : " وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ[57] " و نیز آیه ی " وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى [58] " بدان اشاره شده است.

 

 نکته سوم:

در فقه به مواردى از تبرّک اشاره شده است؛ از جمله:

1. استحباب تبرّک جستن به مشاهد مشرّفۀ امامان.

2. استحباب تبرّک جستن به نام‌هاى امامان با نوشتن آن‌ها بر کفن و جریدتین و نامگذارى فرزندان به نام آنان.

3. استحباب نقل جنازه به مشاهد مشرّفه به جهت تبرّک.

4. استحباب تبرّک جستن به تربت امام حسین علیه السّلام[59].

 

***

و الحمد لله رب العالمین علی جمیع نعمائه و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

24 رمضان / 25 مرداد 1391 هـ.ش  /  م . م

کتابنامه :

  1. قرآن کریم
  2. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
  3. شیرازى، ناصر مکارم - مترجم: الحرز، احمد محمد، الشیعة شبهات و ردود، در یک جلد، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب علیه السلام، قم - ایران، اول، 1428 ه‍ ق
  4. امام، سید الساجدین، على بن الحسین علیهما السلام، الصحیفة السجادیة، در یک جلد، دفتر نشر الهادی، قم - ایران، اول، 1418 ه‍ ق
  5. عاملى، حلّى، سید ابن طاووس، رضى الدین، على، الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة)، 3 جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، قم - ایران، اول، 1415 ه‍ ق حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم - ایران، اول، 1409 ه‍ ق
  6. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8جلد، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
  7. کراجکى، محمد بن على، الرسالة العلویّة فی فضل أمیر المؤمنین علیه السلام على سائر البریّة سوى رسول الله صلى الله علیه و آله، 1جلد، دلیل ما - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1427 ق.
  8. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، دوم، 1413 ه‍ ق
  9. مشهدى، حائرى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر (للمشهدی)، در یک جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، اول، 1419 ه‍ ق
  10. عاملى، شهید اول، محمد بن مکى، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة علیهم السلام، در یک جلد، مدرسه امام مهدى علیه السلام، قم - ایران، اول، 1410 ه‍ ق
  11. اصفهانى، مجلسى اول، محمد تقى، لوامع صاحبقرانى، 8 جلد، مؤسسه اسماعیلیان، قم - ایران، دوم، 1414 ه‍ ق
  12. طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحدیثة)، 1جلد، بعثت - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.
  13. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الأمالی (للشیخ الطوسی)، در یک جلد، دار الثقافة، قم - ایران، اول، 1414 ه‍ ق
  14. جمعى از پژوهشگران زیر نظر شاهرودى، سید محمود هاشمى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 3 جلد، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، قم - ایران، اول، 1426 ه‍ ق
  15. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، 10 جلد، دار الکتب الإسلامیة، تهران - ایران، چهارم، 1407 ه‍ ق
  16. حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه اسلام، 1جلد، أعلمی - بیروت، چاپ: اول، 1422 ق.
  17. مفید، محمد بن محمد، الأمالی (للمفید)، 1جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ: اول، 1413ق.


[1] - زیارت قبور به دو نحو است ، گاه قبری را زیارت میکنیم تا صاحب قبر از دعایی که نزد قبرش میکنیم بهره مند شود و گاه بر عکس قبری را زیارت میکنیم تا خودمان از فیوضات صاحب قبر بهره مند شویم.

[2] بقره / 255

[3] انبیاء / 28

[4] نساء / 85

[5] منافقون / 5

[6] آل عمران / 159

[7] نور / 62

[8] ممتحنه / 12

[9] به این برهان ، قیاس استثنایی میگویند ، مثل این که بگوییم اگر خورشید باشد روز هم هست ولی الان روز نیست پس خورشید هم نیست.

[10] نساء / 64

[11]صفحه 12

[12] یوسف / 97

[13] مائده / 35

[14] وانگهی در مثل خطبه 110 نهج البلاغة که میفرماید : إِنَ‏ أَفْضَلَ‏ مَا تَوَسَّلَ‏ بِهِ‏ الْمُتَوَسِّلُونَ‏ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه‏ الخ ، حضرت اموری را به عنوان اسباب تقرب ذکر میکنند و ذکر این اسباب به قرینه سایر روایات از باب ذکر مصداق است نه این که اسباب توسل فقط منحصر در این امور باشد لذا میبینیم که در این کلام حضرت نامی از خمس ، امر به معروف ، نهی از منکر ، تولی و تبری و غیره نامی به میان نیامده ،

بله ممکن است از قسمت آخر این خطبه که میفرماید :  وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَن‏ بتوان توسل به خمس و سایر اعمال صالحه را برداشت کرد که از جمله ی اعمال صالحه بلکه از بهترین اعمال صالحه – چنانکه در احادیث ذکر شده – توسل به مقام شامخ ائمه ی هدی علیهم السلام است.

[15] مثلا در وسائل الشیعة؛ ج‌14 مجموعه روایاتی است که زیارت مرقد حسین بن علی علیه السلام افضل از صدقه و آزادکردن بنده است که از باب نمونه حدیث 19589 آن را ذکر میکنیم: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ- کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ مَنْ أَعْتَقَ أَلْفَ نَسَمَةٍ- وَ کَانَ کَمَنْ حَمَلَ عَلَى أَلْفِ فَرَسٍ- مُسْرَجَةٍ مُلْجَمَةٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ.

 و نیز در روایت 19686 همان کتاب در صحیحه ی ابی خدیجه از امام صادق علیه السلام روایت است که زیارت امام حسین علیه السلام افضل اعمال است : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع- فَقَالَ إِنَّهُ أَفْضَلُ مَا یَکُونُ مِنَ الْأَعْمَالِ.

[16] مزمل / 20

[17] به عبارت دیگر چون برخی از اقسام جهاد واجب و برخی مستحب است و نیز برخی از اقسام رعایت تقوا واجب و برخی غیر واجب است پس برخی از اقسام تمسک به وسائل تقرب هم باید واجب باشد تا سیاق کلام حفظ شود زیرا مناسبت ذکر دو واجب در قبل و بعد عبارت " وابتغوا الیه الوسیلة " اقتضا میکند که خود تمسک به وسائل هم واجب باشد و شایسته نیست بین دو واجب امر مستحبی ذکر شود.

[18] اسراء / 56

[19] اسراء / 57

[20] نظیر :غافر/ 60 : ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ   /بقرة /186 : أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

[21] توضیح بیشتر ن ک به : عباراتی نظیر " دعای توسل : اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک الخ که تصریح میکند که توجه به پیامبر صلی الله علی و آله وسیله ای برای توجه به خداوند است و همچنین زیارت آل یاسین ، زیارت عاشورا و سایر زیارات مذکور در کتب ادعیه و نیز روایات بیشماری که در کتب روایی تسنن و تشیع ذکر شده که اگر نگوییم تواتر لفظی دارد قطعا و مسلما تواتر معنوی دارد و قطعی الصدور است.

[22] مستدرک حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت ج 2 ص 615 به نقل از کتاب الشیعة شبهات و ردود؛ ص: 189 ، این روایت را علمای اهل سنت صحیح میدانند.

[23]فتح البارى، جلد 2، صفحه 494 به نقل از شبهات و ردود :ص : 189

[24] سنن الدارمی، ج 1، ص 43 به نقل از شبهات و ردود: ص :191

[25] الصحیفة السجادیة؛ ص: 182

[26] وسائل الشیعة؛ ج‌3، ص: 68 ح 3037

[27] وسائل الشیعة؛ ج‌6، ص: 393 ح 8265

[28] ممتحنه / 12

[29] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة)؛ ج‌3، ص: 127

[30] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 344 ح 19358

[31] وسائل الشیعة، ج‌14، ص:352‌ح19373

[32] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 380 ح 19430

[33] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 411 ح 19481

[34] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 500 ح 19690

[35] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 511 ح 19713

[36] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 530 ح 19755 ضمنا شهرت عملیه سند روایات استشفاء به تربت حسینی - علیه السلام - را نیز تقویت میکند.

[37] وسائل الشیعة؛ ج‌14، ص: 596 ح 19889

[38] الأمالی (للشیخ الطوسی)، ص: 424‌

[39] الرسالة العلویة فی فضل أمیر المؤمنین علیه السلام على سائر البریة ؛ النص ؛ ص69 : " لو لا أن یقول فیک من أمّتی ما قالت النصارى فی المسیح بن مریم، لقلت الیوم فیک مقالا لا تمرّ بملإ من الناس إلّا أخذوا التراب‏ من‏ تحت‏ قدمیک‏ و من فضل طهورک یستشفوا به، و لکن حسبک أن تکون منّی و أنا منک‏ "

این روایت با  اختلافی اندک در سایر کتب روایی نقل شده چنانکه عبد العزیز کریمی محقق و مصحح کتاب مذکور منابع زیر را در مورد این حدیث ارائه میکند : رواه المصنّف فی کنز الفوائد 2: 179 و عنه فی بحار الأنوار 37: 272 و رواه بسنده محمّد بن سلیمان الکوفی فی مناقب أمیر المؤمنین علیه السّلام: 249، و القاضی النعمان فی شرح الأخبار 2: 412/ 758، و شاذان بن جبرئیل فی الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السّلام: 74/ 59، و الصدوق فی الأمالی: 86/ 1، و الخوارزمی فی مناقبه: 158/ 188، و القندوزی فی ینابیع المودّة 1: 393/ 6، و روى قطعة منها الکلینی فی الکافی 8: 57، و المفید فی الإرشاد 1: 117، و فرات الکوفی فی تفسیره: 406/ 543، و الشیخ الطوسی فی التبیان 9: 209، و ابن أبی جمهور فی عوالی اللئالی 4: 86/ 104، و غیرهم.

[40] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ؛ ص48

[41] الحشر / آیة: 7 : وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

[42] علامه مجلسی اول در لوامع صاحبقرانى؛ ج‌8، ص: 673 بعد از ذکر حدیث قدسی " لولاک لما خلقت الافلاک‌ " میفرمایند : " و در اخبارى که از عامه روایت کرده‌اند و از ائمه هدى نیز روایت کرده‌اند چنین است که اگر تو و آل تو که ائمه هدى‌اند نمى‌بودند افلاک را نمى‌آفریدم." و به همین مضمون ن ک به : بحار الانوار : ج 42 ص 277

[43] عن النبی – صلی الله علیه و آله- : أنا من‏ اللّه‏ و الکلّ منّی /مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه السلام ؛ ؛ ص44 / همچنین ن ک به : روایات جلد اول کتاب شریف کافی.  

[44] دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) ؛ ؛ ص 436 / ترجمه : اگر زمین یک روز بدون حجت و امام باشد زمین اهل خود را فرو خواهد برد.

[45] در ص 2 همین نوشته درمقام توضیح آیه شریفه وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً – نساء / 42 – نیز اشاره کردیم که مغفرت الهی جز با اذن و درخواست پیامبر- صلی الله علیه و آله - ممکن نیست ، همچنین روایت" إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى‏ لِرِضَاهَا " الأمالی (للمفید) ؛ النص ؛ ص95 دلیل دیگر این مطلب است که تا رضایت ائمه هدی – علیهم السلام – نباشد غفران الهی شامل حال کسی نمیشود.

 

[46] یوسف‏ /97

[47] یوسف / 98

[48] من لا یحضره الفقیه؛ ج‌2، ص: 616/617

[49] المزار الکبیر (للمشهدی)؛ ص: 551 و مشابه همین عبارت در زیارت امام رضا علیه السلام مذکور در مفاتیح الجنان.

[50] المزار الکبیر (للمشهدی)؛ ص: 540 / بحار الأنوار؛ ج‌99، ص: 13/ و مشابه همین عبارت در زیارت امامین کاظمین علیهم السلام در مفاتیح الجنان.

[51] تهذیب الأحکام؛ ج‌6، ص: 60

[52] المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة علیهم السلام؛ ص: 192

[53] توضیح : حکم عقل دو گونه است : حکم عقل مستقل و حکم عقل غیر مستقل ، و طلب شفاعت از اولیای الهی هم حکم عقل مستقل است و هم حکم عقل غیر مستقل و ما حکم عقل مستقل را در بحث فلسفی به طور اشاره وار ذکر کردیم.

[54] یوسف / 97

[55] آل عمران / 169

[56] بقره / 48

[57] سبا / 23

[58] انبیا / 28

[59] فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام؛ ج‌1، ص: 69

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد