وقتی تازه درس مکاسب محرمه رو شروع کرده بودم، فکر میکردم به زودی گره بسیاری از مسائل فقهی رو میتونم باز کنم ، این تحقیق رو اون موقع نوشتم وقتی که به خاطر تعطیلات رسمی خیلی از طلاب از قم رفته بودن و من تنها توی خونه نشستم و اینا رو نوشتم، بعد ها فهمیدم که تحقیقم اشکال داره و خیلی جاها رو خوب نفهمیدم، ضمن این که موضوع غنا یکی از مشکل ترین مباحث فقهی هست، یادم هست وقتی ایت الله جواد فاضل رییس موسسه تحقیق رو دیدن خیلی تشویق کردند و مبلغی هم به عنوان جایزه برامون در نظر گرفتند، اما شاید این جایزه نه برای محتوای تحقیق بود که بیشتر برای تشویق یک طلبه نوپا بود، حالا متن 35 صفحه ای این تحقیق رو برا یادگاری هم که شده اینجا میزارم شاید بدرد کسی بخوره.
البته هر چند این تحقیق اشکالاتی داره ولی در جشنواره علامه حلی ره رتبه بالای شصت رو اورده و ضمنا در خاتمه ثابت کرده : جواز غنا در هر امرضروری عرفی که بدون غنا اجرای آن امر عرفی سخت است البته به قید تحریص شرعی بر آن امرضروری عرفی.
موضوع تحقیق:
غناء
بحث از حکم،
موضوع و استثناءات آن
نویسنده:
****
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد جاودان خدای لامکان را سزاست که بشر خاکی را لایق معرفت خویش قرارداد و درود و رحمت چنین کریم عزیزی بر سید انبیاء و اشرف مخلوقات رسول اکرم و تجلی اعظم و محمود امجد و اهل بیت پاک و شریفش باد.
موضوع این مقاله درباره غناء است که در سه فصل تدوین یافته:
الف: حکم غنا؛ ب: موضوع غنا؛ ج: استثناءات غنا. و در هر فصل سعی شده مباحث و مبانی اصولی آن بیش از سایر جهات مدنظر باشد و حتی المقدور مطالبی که در سایر کتب بدان کمتر اشاره شده – نظیر اینکه غناء حقیقه شرعیه است یا متشرعه، یا خاتمه رساله و ... – مورد بحث واقع شود. همچنین سعی شده که به اسناد روایات نیز توجه شود و از تکرار بی جای مطالب ساده و روان پرهیز شود نویسنده سعی کرده مباحث جدیدی را ارائه کند و نکات موثر در مساله را با نوآوری و خلاقیت مورد بحث قرار دهد. امید که تحفهی ناقابلی از موری به درگاه سلیمان زمان باشد و مورد استفاده ارباب دانش واقع شود.
فهرست مطالب
فصل اول:
حکم غناء 5
نکته: 7
بحث علمی: حرمت تکسب به غناء حکم وضعی است یا تکلیفی؟. 7
بحث علمی: حکم صورت مشکوک چیست؟. 8
بحث علمی: حجیت تمسک به روایات در موضوعات خارجی.. 9
بحث علمی: آیا حرمت غناء نفسی است یا غیری؟. 10
فصل دوم:
تحقیق در معنای غنا 18
بحث علمی: 20
بحث علمی: آیا غناء حقیقه شرعیه است یا متشرعه؟. 21
تحقیق در معنای غناء نزد مشهور و بررسی آن. 22
وجه جمع میان تعریف مشهور و شهید ثانی (ره) و شیخ اعظم(ره) در غناء: 23
فصل سوم:
موارد جواز غناء 27
غنای در قرآن: 27
غناء در شب عروسی.. 28
غناء در مراثی اهل بیتE. 28
حداء برای سوق شتر 31
خاتمه: 34
جناب شیخ اعظم انصاری «ره» درباره حکم غناء میفرمایند: «فی الجمله خلافی بین فقها در حرمت آن نیست» کلمه فی الجمله اشاره به آن است که از جهت حکم و موضوع، برخی درباره غناء و حرمت آن مناقشه کردهاند. از حیث حکم محدث کاشانی حرمت غناء را نفسی نمیداند و از جهت موضوع نیز برخی مناقشه کردهاند که تحقیق مطلب خواهد آمد. اما مناسب است که جهت تحقیق مطلب رابطه غناء با مکلف سنجیده شود. غناء به نسبت مکلف چهار حالت دارد: 1ـ فعل غنا، 2ـ استماع غنا، 3ـ سماع غناء و 4ـ تکسب به غناء و این قسم اخیر خود دو بحث دارد یکی از حیث حکم وضعی و یکی حکم تکلیفی. و ادلهای که به آنها استناد میشود یکی قرآن و دیگری روایات است و استناد اجماع در محل بحث مشکل است هرچند که محصل باشد زیرا از قسم اجماع مدرکی میشود و مجمعین غالباً دلیل کلام خود را ذکر کردهاند (از آیات و روایات) بله، استناد به اجماع برای فهم و تفسیر آیات و روایات صحیح است.
اما آیاتی که بدان استناد شده: آیه 30/حج: «اجتنبوا قول الزور» که در روایات تفسیر به غناء شده از جمله صحیحه زید الشحام قال: سالت ابا عبدالله عن قوله عزوجل- عزوجل و اجتنبوا قول الزور قال قول الزور: الغناء. و به همین مضمون است مرسله ابن ابی عمیر ب 99/ ح8/ ج12 و موثقه ابی بصیرب 99/ح8 و روایات دیگر.
البته استدلال به این آیه در صورتی تام است که امر به اجتناب را ظاهر در حرمت بگیریم و نیز گفته شده که «امر به اجتناب دلالت برحرمت ندارد»[1] بله اگر قرینهای دال بر اینکه مراد از اجتناب، حرمت است بیابیم بعید نیست حکم به آن.
آیه دیگر که بدان استناد شده: لقمان/61: «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین» که در صحیحه محمد بن مسلم کافی ج 12 ب 99 در تفسیر این آیه آمده است: محمد بن سلم عن ابی جعفرA قال سمعته یقول: الغناء ممّا و عدالله علیه النار و تلا هذه الایه «و من الناس ... الخ» ولکن آیه کریمه میفرماید کسانی که پول بدهند تا دیگران غناء بخوانند و یا پول میگیرند و غناء میخوانند به قصد اینکه این پول گرفتن یا پول دادن به نیت گمراهی دیگران باشد، این تکسب حرام است. (بنابر اینکه لام تعلیلیه باشد نه عاقبت) پس آیه دلالت بر حرمت تکسب به طور مطلق نمیکند مگر اینکه لام در «لیضل» عاقبت باشد و معلوم است که تا شنوندهای نباشد صوت مغنّی نمیتواند باعث انحراف او شود. پس با ملازمه آیه دلالت دارد بر حرمت شنیدن اختیاری غناء و نیز آیه شریفه بیانگر یک کبرای کلی است که آنچه باعث اضلال از سبیل حق میشود از معاصی کبیره و حرام است. و نیز ممکن است گفته شود که تعبیر کتاب عزیز که فرمود: « من الناس من یشتری» اشتراء در آیه نه به معنی لغوی آن که خریدن است باشد بلکه تعبیر کنائی است که بحث درباره کنائی بودن یا نبودن این تعبیر به اهلش واگذار میشود. خلاصه اینکه این کریمه دلالت بر حرمت شنیدن اختیاری، خرید و فروش غناء میشود.
آیهی دیگری که دلالت بر حرمت غناء میکند: «و الذین لا یشهدون و الزور» فرقان/ 72. که در صحیحه محمد بن مسلم تفسیر به غناء شده است. البته این آیه دلالتش بر حرمت حضور در مجلس غناء معلوم نیست مخصوصاً بقرینه ادامه آن که میفرماید: «و اذا مروا باللغو مرو اکراماً» زیرا مرور با کرامت مستحب است زیرا آیه ظهور در این دارد که معطوف و معطوف علیه در حکم، مثل یکدیگرند. پس آیه شریفه بلکه نهایتاً افاده کراهت میکند. نیز این کریمه دلالت بر حضور در مجلس باطل و لهو میکند نه شنیدن آن، بله با ملازمه ممکن است دلالت بر شنیدن غناء و حرمت تکسب به آن کند. «کما هو الحق عندنا».
دلالت التزامی دو آیه فوق: دلالت عقلی التزامی که نیاز به تامل داشته باشد نیست بلکه آن قدر ملازمه آن با لفظ تنگاتنگ است که گویا دلیل لفظی است و مدلول خود لفظ است و احتمال ظنی که باعث ظهور آیه در این مطلب باشد برای استدلال کافی است (هرچند ظهور، ظنی است) زیرا این معنی التزامی گویا مراد مطابقی لفظی است که ظهور لفظ در آن معنی حجت است. کما حقق فی الرسائل ج1 در بحث مجیت اجماع منقول و متواتر منقول.
آیات کتاب عزیز دلالت دارد بر حرمت تکسب و شنیدن اختیاری غناء و حضور در مجلس غنا. علاوه بر آیات، روایات مستفیضه دلالت بر حرمت غناء دارد که به دلیل وضوح حکم و ضیق این مقاله نیازی به بحث درباره آن نیست.
آیا حرمت تکسب به غناء حکم وضعی است یا تکلیفی یا هر دو؟
جواب: در اینکه نهی در معاملات دلالت بر نهی تکلیفی است یا وضعی یا هر دو سه مبنی است.[2]
1. محقق خوئی (ره) گوید: حرمت و حلیت تکلیفی مراد است نه وضعی زیرا امر ظهورش در تکلیف است نه صحت فعل.
2. مشهور: مراد اعم از وضعی و تکلیفی است و اراده یکی از دو معنی قرینه میخواهد.
3. جماعتی از معاصرین: ظهور در وضع دارد و تکلیفی بودن نیاز به دلیل دارد زیرا مترقب عند العقلا و مورد انتظار آنان حصول نقل و انتقال است و نهی مشارع به مترقب عند العقلا میخورد.
با اتخاذ هر یک از مبانی فوق اصل در مساله حرمت تکسب به غناء روشن میشود.
پس از اینکه حکم غناء روشن شد لازم است بحث شود که صوت مشکوک یا به عبارت بهتر انچه غناء بودنش معلوم نیست حکمش چیست؟ در مساله دو مبنی است، برخی نظیر صاحب جواهر قائل به اصالت الحلیه و برخی نظیر محقق بهبهانی قائل به حرمت و وجوب لزوم احتیاط هستند قائلین به حرمت استدلال کردهاند که: بعد از ورود نهی اجمالی از غناء مقتضای قاعده وجوب احتیاط است. اما اشکال این کلام این است که این کلام تمسک به عام در شبهه موضوعیه است و اگر گفته شود که شبهه، شبههی مفهومیه است نه موضوعیه جواب میدهیم که بازگشت شبهه مفهومیه به شبهه حکمیه است و مقتضای قاعده در شبهه حکمیه براءة است.[3]
گذشت که در صحیحه محمد بن مسلم، اجتنبوا عن قول الزور به غناء تفسیر شده ولکن در برخی ترجمهها[4] گفتهاند که: «کسانی که شهادت به باطل نمیدهند و در مجالس باطل شرکت نمیکنند» (جمله دوم در پرانتز نقل شده). و نیز مناقشه شده که زور در لغت به معنی کذب و بهتان است چنان که در کتاب شهادت چنین معنی میکنند. در حالی که غناء از صفات صوت است نه قول (تحقیق مطلب خواهد آمد).
در اینجا اشکال شده که این اجتهاد در مقابل نص است و با وجود روایت قول لغوی لغو است. اما جواب داده شده که این که میگوئید این مساله اجتهاد در مقابل نص است صحیح نیست زیرا ما میگوئیم قول معصوم A حجت است و چیزی نمیتواند معارض آن باشد نه آنکه هرچه از معصوم به طریق ظنی به ما برسد حجت است. چنان که در مساله مسح بر بعض رأس نیز که روایت از امام باقرA داریم که باء برای تبعیض است گفته شده که سیبویه منکر معنای تبعیض برای باءاست. بعدهم همین اشکال شده که این که شد اجتهاد در مقابل نص!ولکن جواب دادهاند[5] که موضوعات مستنبطه و اموری که خارج از احکام شرعیهاند مثل اخبار از قرون گذشته و معانی لغویه و نظیر بحث در معنای کثیر (که در شرح لمعه هم ظاهراً بود) گاهی روایات با تواریخ محکیه و معانی لغویه معارضه میکنند که در چنین اموری باید به مرحجات رجوع کرد و صحیح نیست بگوئیم این اجتهاد در مقابل نص است. به عبارت دیگر باید به اقوی الظنون مراجعه کرد.
با این بیان ممکن است در دلالت آیه شریفه بر حرمت غناء و یا لااقل کراهت آن، خدشه شود.
مشهور آن است که غنا، حرمتش نفسی است، اما شبههای مطرح شده که حرمت آن غیری است و منشاء شبهه هم کلام علامه فیض (ره) و محقق سبزواری (ره) است.
ما ابتداءً ادلهای بیان شده درباره حرمت نفسی غناء را ذکر کرده سپس به نقل کلام محدث عظیم الشان کاشانی (ره) پرداخته و آن را تحلیل میکنیم. ادلهای که در اثبات حرمت نفسی غناء بدان استناد شده عبارتند از:
الف: روایة وسایل:[6]«کلینی عن عدّه» عن سهل بن زیاد «الذی عندی ثقه»[7]عن علی بن الریّان عن یونس قال: سالت الخراسانیA عن انغناء و قلت ان العباسی ذکر عنک انک ترخّص فی الغناء فقال کذب الزندیق ما هکذا قلت له: سالنی عن الغناء. فقلت ان رجلا اتی اباجعفرA فسأله عن الغناء. فقال یا فلان اذا میز الله بین الحق و الباطل فاین یکون الغناء؟ قال مع الباطل فقال قد حکمت. و رواه الصدوق فی عیون الاخبار و رواه الحمیری فی قرب الاسناد.
ظهور روایت در حرمت نفسی غناء است به دو قرینه: اولاً سائل از ترخیص امامA در غناء تعجب کرده یعنی گویا در ارتکاز آنزمان هم غناء بنفسه حرام بوده لذا از امامA سوال میکند تا صحت مطلب برایش روشن شود. امام نیز که در مقام پاسخ دادن هستند تفصیلی بین مقارنت آن با آلات لهو و غیر آن نمیدهند. ثانیاً: سوال از عنوان غناء شده و در جواب امامA هم عنوان غناء مطرح شده و این که هم سئوال هم جواب از یک عنوان است، باعث میشود که کلام ظهور پیدا کند در حرمت نفسی غنا. و همچنین است ظهور روایات فراوان دیگر.
ب: اگر تحریم غناء به خاطر عوارض محرمه آن باشد اهتمام به منع در این روایات لغو محض است زیرا روایات فراوانی در حرمت سایر محرمات (عوارض غنا) وجود دارد.[8]
ج: فهم قدماء اصحاب که نزدیک به زمان معصومA بودهاند حرمت نفسی غناء است و فهم قدما قرینهی محکمی بر این مطلب است.
د: در باب استثناءات غناء گفته شده که غناء در مجلس عروسی (مثلاً) جایز است مادامی که مقترن به حرام دیگر نیست این خود کاشف از این مطلب است که غناء در غیر شب عروسی حرام بوده چه مقترن به حرام دیگر بشود یا خیر.
اما ببینیم کلام محدث کاشانی (ره) و مراد ایشان چه بوده است.[9]
محقق ما مقانی (ره) صاحب غایة الامال[10] در تبیین کلام محدث کاشانی (ره) کلامی در خور تحسین دارند. مضمون کلام ایشان چنین است: «عدم تحریم نفسی غناء دارای دو احتمال است: الف: غناء اصلاً متصف به حرمت نمیشود بلکه آن چه متصف به حرمت میشود مقترنات غناء از قبیل ملهیات است و نهی از غناء به خاطر نهی از مقترنات آن است. (و ظاهراً اکثراً کلام محدث کاشانی را چنین فهمیدهاند).[11]
ب: غناء به حسب ذات متصف به حرمت نیست بلکه عنوان حرام به واسطه مقارناتش بر آن عارض میشود چنان که گاهی بر عناوین مباح عنوان حرام عارض میشود به دلیل اینکه مقدمهی حرام دیگریاند. به عنوان مثال: (که قابل تطبیق برساله غناهم هست). حرمت خوردن طعام از سفرهای که بر سر آن سفره شراب هم موجود است. خوردن طعام مباح است و خوردن شراب ربطی به آن طعام ندارد ولی وقتی هر دو در یک جا جمع شوند (بر سر یک سفره) حرمت، به جلوس نزد آن سفره و اکل طعام از آن سفره هم سرایت میکند. مساله غناء نیز چنین است زیرا غناء بنفسه حرام نیست بلکه وقتی با لهویات جمع شود خود غناء هم حرام میشود. (پس گویا مرتکب دو گناه میشویم). جناب شیخ اعظم (ره) از کلام محدث کاشانی (ره) معنای اول را فهمیده ولی از کلام محدث کاشانی(ره) معنای دوم استفاده میشود چنان که خود میفرمایند: «اختصاص حرمة الغناء و ما یتعلق به من الاجر و التعلیم و الاستماع و البیع و الشراء بما کان علی النحو المعهود المتعارف ...» که ظهور در این دارد که غناء بنفسه حرام است و همچنین است سایر کلمات محدث (ره) که ظاهر در این معنی است».[12]
صاحب کفایة الاحکام درج 1 ص 432 نیز کلامی قریب به کلام محدث کاشانی را دارند که متن آن چنین است:
یمکن الجمع بین هذه الاخبار و الاخبار الکثیرة الدّالة علی تحریم الغناء بوجهین. احدهما: تخصیص تلک الاخبار بما عدا القران و حمل ما یدل علی الذم التغنّی بالقران علی قرائة تکون علی سبیل اللهو کما یصنعه الفساق فی غنائهم و یویده روایة عبدالله بن سنان المذکورة فان فی صدر الخبر الامر بقرائة القران بالحان العرب و اللحن هو الغناء ثم بعد ذلک المنع من القرائة بلحون اهل الفسق ثم قوله سیجی من بعدی اقوام یرجعون القران ترجیح الغنائ و ثانی هما: ان یقال: المذکور فی تلک الاخبار الغناء و المفرد المعرف باللام لا یدل علی العموم لغة و عمومه انما یستنبط من حیث انه لا قرینه علی ارادة الخاص و ارادة بعض الافراد من غیر تعیین ینا فی غرض الافاده و سیاق البیان و الحکمه فلا بدمن حمله علی الاستغراق و العموم و ها هنا لیس کذلک لان الشایع فی ذلک الزمان الغناء علی سبیل اللهو من الجواری المغنیات و غیر هن فی مجالس الفجور و ... فحمل المفرد علی تلک الافراد الشائعه فی ذلک الزمان بعید.
حال مناسب است توضیح مختصر و تبیین موجزی از کلام این دو بزرگوار داشته باشم؛ اما آنچه باعث شد محدث کاشانی (ره) به سوی عدم حرمت نفسی غناء برود، وجود روایاتی نظیر[13] جواز غناء در شب عروسی بود که امامA میفرمایند: «اجر المغنیه التی تزف العرائس لیس به باس و لیست بالتی یدخل علیه الرجال»[14] و آنچه باعث شد محقق سبزواری به سوی این نظریه بروند جمع بین روایاتی که دال بر جواز غناء و تحسین صوت در قران است[15] و روایاتی که مطلقا نهی از غناء در قران میکند. توجیه اول و وجه جمع اول ایشان چنین است که صوت حسن هرگز منفک از غناء نیست بنابراین غناء در غیر قرآن مطلقا حرام است و غناء در قرآن دو قسم است. حلال و حرام.[16]
حرام آن صوت لهوی است که لحن فساق است و غیر آن حلال است. پس ظاهر هر یک از روایات مانعه و مجوزه به نص دیگری طرح میشود. نظیر همان بخشی که در جمع بین«ثمن العذره سحت» و «لابس ببیع العذره» در مکاسب محرمه آمده است. در اینجا آنچه که دلالت بر ذم تغنی در قرآن میکند نص است در صوت لهوی و ظاهر است در غیر لهوی و آنچه که دلالت میکند بر تحسین صوت در قران، نص است در غیر لهوی و ظاهر است در لهوی. پس ظاهر هر یک به نص دیگری از بین میرود و نتیجه میشود جواز قرائت بصوت حسن غیر لهوی (که صوت حسن یعنی غنا) و حرمت صوت حسن (غنا) به خاطر بما هو لهو است.[17] [نه بما هو غنا].
تا اینجا بحمدالله و منته غبار از چهرهی کلام آن دو بزرگوار کنار رفت و مشکلات کلامشان را توضیح دادیم. نکتهای که باید بدان توجه شود این است که تعریف صاحب کفایه و محدث کاشانی (ره) از غناء و مبنای آنها در مساله غیر از مبنای شیخ اعظم (ره) و تعریف او از غناست و اگر لازم باشد شیخ اعظم (ره) اشکالی وارد کند باید بر طبق مبنای آنان بحث کند، نه اینکه با تعریف دیگری از غناء سراغ نقد کلام آنها برود. ما نیز برای روشنتر شدن بحث باید ابتدا معنای غناء را بحث کنیم که در فصل دوم این کار را خواهیم کرد و بدون روشن شدن معنای غنا، نقد و بررسی کلام آن هر بزرگوار صحیح نیست. بنابراین در اینجا اجمالاً اشکالات کلام آنان را بیان میکنیم.
اما کلام محدث کاشانی(ره) که از روایت لیست بالتی یدخل علیها الرجال استدلال بر کلامش کرده بود جواب میدهیم[18] که در معنای روایت چند احتمال است یکی اینکه «لیست... الخ، حال باشد یعنی غناء در عرائس تکسب به آن عیبی ندارد در حالی که مردان وارد آن نمیشوند و عدم دخول مردان از باب مثال است و مراد عدم ارتکاب محرم دیگر است و اشکالی ندارد که ما ملتزم شویم بجواز غناء در شب عروسی مادامی که متقرن به محرم دیگر نشود. که در این صورت دلالت بر مطلوب جناب محدث کاشانی(ره) نمیکند. احتمال دیگر همان است که جناب محدث کاشانی(ره) فهمیده است. اما چون معنای روایت مجمل میشود نمیتواند مطلوب ایشان را اثبات کند.[19]
مضاف بر این روایاتی داریم که مخالف کلام شما را اثبات میکند نظیر موثقه عبدالاعلی[20] که گوید: «سالت ابا عبداللهA عن الغناء و قلت انهم یزعمون ان رسول الله1 رخص فی ان یقال: جئناکم جنائکم... فقالA کذابوا ...»[21]
که در این موثقه انکار ترخیص رجوع میکند به خود غناء نه به استعمال ملاهی و غیره.[22]
و این پاسخ ما هم شامل کلام محدث کاشانی(ره) به تقریب اول است و هم به تقریب دوم.
اما کلام جناب صاحب کفایة: در وجه جمع بین روایات مجوزه و مانعه غناء دو وجه جمع ارائه کرد: در وجه اول ایشان از روایت اقرء و القران بالحان العرب و ایاکم... تمسک کردند. ایشان لحن را به معنای غناء دانستند و به قرینه همین روایت هم معنای غناء را توسعه دادند که غنای لهوی حرام داریم و غنای غیر لهوی جایز. اما این ترجمه و معنی از لفظ لحن محل تامل است؛ العین درباره لحن گوید: ما تلحن الیک بلسانک ای: تمیل الیه بقولک. المنجد گوید: لحن، آواز و نغمه، المفردات فی غریب القران ص 739 گوید: «اللحن صرف الکلام عن سننه الجاری علیه اما بازالة الاعراب او التصحیف و هو المذموم و ذلک اکثر استعمالاًو اما بازالته عن التصریح و صرفه بمعناه الی تعریض و فحوی و هو محمود عند اکثر الادباء من حیث البلاغه... و فی الحدیث: لعل بعضکم الحن بحجته من بعض ای: السن وا فصح و ابین کلاماً».
از کلام لغویین معلوم میشود که لحن به معنی غنانیست و لحن عرب شاید مراد همان قرائت قرآن با ترتیل و رعایت تجوید باشد که در روایات بلکه در قران بدل اشاره شده[23] و یا مراد استفاده از دستگاههای اوازی (بیات، حجاز و ...) باشد.
ایشان به روایات مجوزه غناء در قران نظر دارند که پاسخ مبسوط آن در بحث مستثنیات غناء بیاید.
اما وجه جمع دوم - که مفرد معرف به باللام عمومش از عدم وجود قرینه بر خاص استفاده میشود، و اینجا ما قرینه بر اراده خاص داریم زیرا شایع در آن زمان غنا، در مجالس شراب و... بوده و نیز قرینه جواز غناء در شب عروسی- هر چند قسمت اول کلامشان صحیح است و بیان کنندهی یک قاعده کلی اصولی است اما تطبیق آن بر مسالهی مورد بحث صحیح نیست و انصراف اطلاق حرمت غناء به غنای همراه با مغازف و العیدان ممنوع است زیرا کثرت وقوع مستلزم انصراف مفهومی نیست و معتضد این اطلاق فهم اصحاب است بلکه اگر غناء اطلاقش به هم بخورد آلات ملاهی هم باید محدود شود به زمانی که مقارن غناست بل ما لم یقارب المسکرات و شرب الفقاع.[24]
الا ای حال این انصراف مشکوک است و تمسک آن صحیح نیست. این بود پاسخ مشروح و مستدل ما به آن دو عَلَم[25] عِلْم اعلی الله مقاماتهما.
پس از آنکه حکم غناء از ادله آن معلوم شد باید دید معنی چیست؟ شاید حق این بود که اول درباره غناء تحقیق میشد و پس از آن درباره حکم آن بحث میشد ولی از آنجا که جناب شیخ اعظم(ره) در کتاب المکاسب ابتدا بیان حکم کردند و ادلهی آن را بیان کردند و سپس معنای غناء را مورد بحث قرار دادند ما نیز همین روش را دنبال میکنیم.
برای غناء معانی مختلفی بیان شده که مهمترین آنها عبارتند از:
معنی اول: کلام شهید ثانی(ره) در مسالک: و رده بعضهم الی العرف فما سمی غناء یحرم و ان لم یطرب.[27]
معنی دوم: غناء صوت مطرب است. قاموس گوید: الغناء ککساء من الصوت، ما طرب به وصحاح درباره طرب گوید: خفة (سبکی) تصیب الانسان لشدة حزن او سرور.
معنی سوم: برخی اقتصار بر ترجیع کردهاند: و ترجیع هم آواز را در حلقوم یا خیشوم گرانیدن است. ابن اثیر گوید: کل من رفع صوته و والاه فصوته عند العرب الغناء. ولکن این معنی از غناء با روایت امام باقرA منافاة دارد که فرمودند: رجع بالقران صوتک.[28]زیرا در این صورت باید قائل به جواز غناء (ترجیع صوت) در قرآن میشدیم و حال آن که جواز غناء در قرآن ثابت نیست.
معنی چهارم: مد صوتی که مشتمل برتر جیع آوازی باشد که به طرب آورنده باشد.
معنی پنجم: غزالی گوید: غناء صوتی است طیب و موزون که ملحق میسازد به سامعان حرکت قلبی و مراد به موزون نغمات منفصله متناسبه است نه نظم مقفای[29] موزون به بحری از بحور شعر.
معنای ششم: خواندنی که از خدا دور اندازد و هر خواندنی که به خدا نزدیک کند آن را اکثر به صوت حسن در احادیث مذکور ساختهاند و ظاهراً نظر محقق و محدث کاشانی (ره) و فقیه سبزواری (ره) همین معناست.[30]
البته معانی دیگری نیز برای غناء گفته شده که لازم به ذکر نیست.[31]
شایسته است کلام برخی از بزرگان درباره غناء را نیز بیان کنیم از آن جمله:
محقق ثانی(ره) در جامع المقاصد[32] ص 23 میفرمایند: المراد به (الغناء) علی ما فی الدروس؛ مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب – انتهی. و لیس مطلق مد الصوت محرما و ان مالت القلوب الیه ما لم ینته الی حیث یکون مطربا بسبب اشتماله علی الترجیع المقتضی لذلک و فاضل مقداد در التنقیح الرائع لمختصر الشرایع[33] (م 826) میگوید: المراد با لغنی ما سمی فی العرف غناء و قیل هو مد الصوت المشتمل علی الترجیع مع الاطرب و الاول اولی.
صاحب حدائق در جلد 18[34] ص 101 میفرمایند: الغناء: بالمد ککساء: قیل هو مد الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب... و رده بعضهم الی العرف فما سمی فیه غناء یحرم و ان لم یطرب و اختاره فی المسالک و غیره و هو المختار (سپس در پاورقی میفرمایند) ... و لا یخلو من قوه لان الشایع فی مثله مما لم یعلم معناه لغة و لم یظهر المقصود منه شرعاً هو الرجوع الی العرف انتهی.
صاحب کتاب مقامات السالکین فقیه چندان معروفی نیست ولی بحث غنای ایشان دارای مطالب مهمی است. یکی از آن نکات که ایشان بدان اشاره کرده و ما در جای دیگر مشابه آن را نیافتیم این است:
(مضمون عبارت) جماعت لغویین هر یک تفسیر غناء کردهاند که در بعض تفاسیر قدر مشترکی به هم نمیرسد. مثلاً بعضی ترجیع اعتبار کردهاند دون اطراب و بعضی برعکس. پس میانه دو حقیقة مختلفه نمیتوان قدر مشترکی به هم رسانید که تعریف آن حقیقة به آن قدر مشترک کنند. مثل آنکه فرس و انسان در تعریف واحد جمع نمیتوان کرد و اگر تعریف قدر مشترکی کنی تعریف حیوان که جنس است یا عرض عام که مشی است کرده خواهی بود نه تعریف فرس و انسان. و از اینجاست که اهل عربیت تعریف فصاحت به نوعی که شامل فصاحت کلمه و کلام و متکلم هر سه باشد نمیتوانند کرد و همچنین نحویین تعریفی برای مستثنی نمیتوانند کرد که شامل مستثنای متصل و منقطع هر دو باشد این است که اول تقسیم کردهاند و بعد از آن تعریف هر یک جدا جدا نمودهاند با آنکه مقرر است که اول تعریف باید کرد و بعد از آن تقسیم چه امثال این امور مشترک لفظیاند نه معنوی تواند بود که دو حقیقه مختلف مشترک در لفظ یکی حلال باشد و یکی حرام و از این جهت که این امور مشترک لفظیاند نه معنوی عین به معنای شمس و ذهب در تعریف واحد جمع نمیتوان کرد. (پایان) و این یک مسالهی مهم است که علم آن به اهلش واگذار میشود. زیرا معلوم نیست به چه جهت این قدر اختلاف در معنای غناء وجود دارد.
برای شناختن معنی غناء باید به عرف مراجعه کرد یا شرع؟ به عبارت دیگر آیا غناء حقیقه متشرعه است یا شرعیه[35]؟ ممکن است گفته شود که غناء باید حتماً حقیقه شرعیه باشد و روایت معنی آن را بیان کنند زیرا: اگر حقیقه متشرعه باشد، آنها خود نمیتوانند معنی غناء را بفهمند به شاهد آنکه در معنی آن اختلاف فراوان است و نتوانستند بر یک معنی اجتماع کنند. لذا اگر شارع معنی غناء را بیان نکند این عدم بیان باعث القاء مکلفین در مفسده است که عقلاً از شارع قبیح است در جواب ممکن است گفته شود القاء در مفسده قبیح نیست زیرا منشاء آن خود ما هستیم که باعث غیبت حجة اللهA شدیم و روایاتی داریم که دلالة میکند که در زمان غیبت یک سری احکام واقعیه قرار است که از مردم مخفی شود. پس اگر از شرع چیزی در معنی غناء نیافتیم رجوع به متشرعه خالی از اشکال است.
نکته عجیب آن است که برخی[36] - چنان که در حافظه دارم- گفتهاند نه حقیقه شرعیه و نه متشرعه، بلکه باید رجوع به عرف کرد. اشکال این کلام آن است که حقیقه متشرعه همان عرف متدینین و مسلمین است زیرا عرفی که نزد ما بدان حکم میشود، مراد عرف اهل شرع است نه هر عرفی.
با توجه به اختلاف شدید در معنای غنا، ما ابتداءً نظر مشهور را بررسی کرده و در نهایت نظر خود را ارائه میکنیم.
مشهور[38] علما گفتهاند[39] که: غناء مد صوتی است که مشتمل بر ترجیع مطرب است. پس غناء مشتمل بر سه قید است مدصوت، ترجیع و مطرب بودن، و در معنی طرب سه قول است، جماعتی گفتهاند: خفه و سبکی است که عارض بر انسان میشود به خاطر شدت سرور. جماعت دیگری گفتهاند: سبکی که عارض میشود به خاطر شدت سرور یا حزن و صاحب مفتاح الکرامه (ره) گفته است اطرابی که در مغنی غناء اخذ شده غیر از طربی است که تفسیر به شدت حزن یا سرور شده بلکه مراد از آن کشیدن صدا و تحسین آن است.
بهترین این نظرها، قول دوم است زیرا در نظر اول قاموس تصریح میکند به فساد قول کسانی که قائل شدهاند طرب مخصوص سرور است زیرا این تعریف مشهور مطرد و منعکس نیست. اما مطرد نیست زیر اظهر افراد غناء الحانی است که اهل فسوق استفاده میکنند با اینکه همیشه شامل طرب نمیشود. مضاف بر اینکه نزد عرف گاهی صدق میکند بر چیزی که مد و ترجیح ندارد در حالی که مطرب بالفعل هست. به شاهد موثقه عبدالاعلی[40] (که بحث رجالی آن گذشت) زیرا مناسبتی با مد و ترجیح نداشت.[41]
اما منعکس نیست زیرا گاهی صوت ترجیح دارد و باعث حزن و بکاء هم میشود ولی به آن غناء نمیگویند مثل وقتی که ماده کلام حق باشد.[42]
پس تا اینجا ضعف کلام مشهور روشن شد و گمان میکنم که مشهور این قیود از ملاحظه مجموع روایات و قیودی که در آنها ذکر شده اصطیاد کردهاند. هرچند معلوم نیست که کسانی که این تعریف را برای غناء ذکر کردند غناء را حقیقه شرعیه دانستند (که در این صورت تعریفشان ماخوذ از شرع است) یا حقیقه متشرعه (که در این صورت این تعریف از تحلیل عرف بدست آمده).
پس از روشن شدن کلام مشهور و شهید ثانی (ره) که تعیین غناء را موکول به عرف کرد: لازم است کلام شیخ اعظم انصاری (ره) هم ذکر شود: ایشان میفرمایند: ان الغناء عبارة عن الصوت اللهوی و ما یعد فی الخارج من الحان اهل الفسوق و المعاصی و ظاهر این تعریف اعتبار فعلیت لهویت است و لازمه آن این است که بسیاری از اموری که عرفاً غناء هستند از آن خارج شود. لذا خود اضافه میکنند که: ان اللهو یتحقق بامرین- ای احدالامرین- احدهما قصد التلهی و ان لم یکن لهو او الثانی کونه لهوا فی نفسه. نا گفته نماند که کلام شیخ اعظم انصاری (ره) نیز خالی از اشکال نیست. یکی از اشکالات آن این است که ایشان لهویت را به طور مطلق در معنی غناء اخذ کردند. گویا که میخواهند بفرمایند که حرمت غناء به خاطر لهویت آن است حال آنکه در شریعت مقدسه هر لهوی حرام نیست. مثل جلسات شوخی و ... که لهو غیر حرام است. اما کلام شهید ثانی (ره) و فاضل مقداد که میفرمایند:
ما یمسی فی العرف غناء (مض)، از آنها میپرسیم عرف چه چیزی را غناء میداند؟ به عبارت دیگر نزد عرف غناء به چه معنی است و تعریف آن چیست؟ قطعاً نمیتوانند بفرمایند که غناء تعریف (حد تام) ندارد زیرا حد تام مشتمل بر ذاتیات شی است و امکان ندارد که شی ذات نداشته باشد و همچنین است حد ناقص. پس آنان در جواب ممکن است (بلکه باید) بفرمایند غناء چیزی است که طرب آور است اقتضاء و معمولاً همراه مد و ترجیح هم هست.
به عبارت دیگر نمیتوانند بگویند غناء بدیهی است و نیاز به تعریف ندارد زیرا این جمله مشهور که گفتهاند بدیهیات تعریف نمیشوند صحیح نیست زیرا تعریف شی یعنی بیان ذاتیات آن و امکان ندارد شیی قابل تعریف نباشد. خب حالا بفرمایید ذاتیان غناء چیست؟ میفرمایند چیزی که مطرب است و همراه با مد و ترجیع است معمولاً.
از مشاهده این سئوال و جواب معلوم میشود که برای کسانی که غناء تعریف بیان کردهاند – مثل مشهور- منظورشان بیا ن حقیقه غناء نیست بلکه تعریف شرح الاسمی است نظیر سعدانة نبت. پس آنچه درباره معنای غناء نقل شده به عبارت مختلف و ملاکات متفاوت همه راجع به یک حقیقه و یک چیز است ولکن به عبارت مختلف بیان شده اجمالاً.[43]
و از ملاحظه آیات و روایات فهمیده میشود که هر یک از آنها به مصداقی از مصادیق غناء و قیدی از قیود آن اشاره کردهاند و اشکالی ندارند که یک حقیقته واحد برخی از مصادیق و ذاتیات آن در لسان شارع بیان شود و برخی از خصوصیات آن واگذار به عرف یا لغت شود. پس اگر کسی بگوید که از آیه کریمه که میفرماید: اجتنبوا قول الزور- که تفسیر به غناء شده- نتیجه میگیریم که غناء از مقوله کلام است نه صوت، جواب میدهیم که آن بیان مصداق است نه بیان تمام مصداق.
محقق خوئی (ره) در اطراف بحث از «قول الزور» و «لهو الحدیث» میفرمایند: ان الاحادیث المذکورة فی تفسیر القرآن کلها مسوقة لتنقیح الصغری و بیان المصداق فلا تدل علی الانحصار. حتی تقع المعارضة بینهما.[44]
با این بیان[45] آنچه که در تفصیل الشریعه[46] آمده قابل ملاحظه و نظر است[47] آنجا که در صفحه 181 پس از بیان مقدمهای نافع میفرمایند: ... اذا عرفت ذلک فاعلم ان العناوین القرانیه المفسره فی الروایات بالغناء – و فیها صحاح و موثقات معتبرات- عناوین اربعه: و هی عبارة عن قول الزور و لهو الحدیث و الزور و اللغو کمامر، هذا من ناحیة و من ناحیة اخری: قد فسر الغناء کما فی المتن (ای متن التحریر) بمّد الصوت و ترجیعه بکیفیّة الخاصه مطربة تناسب مجالس اللهو و محافل الطرب و آلات و والملاهی ولا ارتیاب فی ان الغناء بناة علی ذلک کیفیة للصوت مشتمله علی خصوصیة مذکورة. و علیه یقع السوال عن انه اذا کان الغناء عبارة عن الکیفیة و لم یکن له ای ارتباط بالکلام الذی یقع فیه الغناء- و لذا عرفت جریان الحرمه فی الغناء فی القران و الادعیه و المراتی- کیف یقع تفسیراً لعنوا فی قول الزور لهو الحدیث...
و ما اشاره کردیم که بیان اینکه فلان کلام غناست (در آیات و روایات) مانع از آن نیست که فلان کیفیة غناء نباشد چنان که در روایتی آمده که: عن حماد بن عثمان عن ابی عبداللهA قال: سالته عن قول الزور قال منه قول الرجل للذی یغنی: احسنت. که از مقوله کلام است.
نیز اگر غناء فقط از مقولهی کلام بود نقض میشد – کما که گفته شده غناء کلام باطل است-[48] به تغنی در قرآن و که کلام باطل نیست ولی ممکن است با غناء خوانده شود.
نتیجه: در معنی غناء باید به عرف مراجعه کرد شاید در یک تعریف کوتاه بگوئیم: در نزد عرف غناء عبارت است از ترجیع صوت و یا بیان کلام به نحوی که مطرب باشد و مراد مطرب بالاقتضاء است و مناسبت با مجالس اهل فسوق (نه اهل لهو، زیرا هر لهوی حرام نیست) معرف آن است.
و با آنچه بیان شد تمام نظرات دیگر محل اشکال میشود. ضمناً نیازی نیست بحث شود که آیا غناء از مقوله کلام است یا صوت یا هر دو. زیرا با توجه به آنچه گفته شد و عرف آنچه را که دارای صفات فوق است غناء میداند، خواه صوت باشد یا کلام.
در 4 مورد بحث خواهیم کرد که آیا غناء جایز است یا خیر. اول غناء در قرآن و دوم غناء در شب عروسی و سوم مراثی اهل بیتE و چهارم حداء ابل.[49]
اکثر علما خواندن قرآن با غناء را صحیح نمیدانند بلکه برخی بدلیل اینکه هتک کتاب الله است قائل به حرمت اشد هستند. و من العجب استدلال به جواز، براویة عامة عن سعد بن ابی وقاص... فانی سمعت رسول الله یقول ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأتموه بکوا فان لم تبکوا فتباکوا و تغنّوا به فمن لم یتغن بالقرآن فلیس منا. و روی ایضا فی البحار ج89 ص191[50] و لکن استدلال به آن – مضاف بر اینکه در سند آن مناقشه است- و همچنین تاب مقاومت در مقابل مطلقات حرمت غناء ندارد و همچنین اعراض مشهور از آن- تمام نیست زیرا ممکن است معنی روایة این باشد که من لم یستغن بالقرآن فلیس منا.به عبارت دیگر مراد روایت غناء و بینیازی است نه غنای مورد بحث که قران باعث بینیازی فکری و عقلی است نه اینکه با قرآن غناء بخوانید.
و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. کلام صاحب ریاض(ره) نیز در این مقام متین است که میفرمایند: مع ضعف سند و احتمال التقیه معارض بروایه اقرء وا القرآن بالحان العرب و ایاکم و لحون اهل...[51] ناگفته نماند: ظاهراً العین ج 4 ص 451 غنی (مقصور) را به معنی ثروت میداند و غناء (ممدود) را در صوت. و در المنجد غناء را به معنی توانگری و الغناء را آواز خوش میداند و من لم یتغن بالقرآن را شاهد بر معنای توانگری گرفته است. در هر حال دلیل محکمی بر جواز غناء در قرائت قرآن وجود ندارد.
و دلیل بر آن صحیحه ابی بصیر و حسنه قرب الاسناد است.
عن ابی بصیر عن الی عبداللهA[52] قال: المغنیه التی تزف العرائس لاباس بکسبها. و وجه استدلال این است که جواز کسب اجرة منیه منوط است به حلیت و جواز فعل او. زیرا اجرة بر فعل حرام، حرام است.[53]
و حسنه قرب الاسناد نیز چنین است: عبدالله بن جعفر فی قرب الاسناد عن عبدالله بن الحسن عن علی بن جعفر عن اخیه قال: سالته عن الغناء هل یصلح فی الفطر و الاضحی و الفرح قال لاباس ما لم یعص به. و معلوم است که شب عروسی از مصادیق فرح است. البته صاحب وسایل(ره) میفرمایند محتمل است که از باب تقیه باشد و لکن اصل این است که در مقام بیان حکم است.[54] و در خاتمه مطلبی نافع درباره این روایه بیاید.
ولکن گفته شده که باید اقتصار کرد بر غنای مغنیه دون المغنی و شب عروسی نه سایر مراسم و لکن در خاتمه رد آن را خواهیم گفت.
مستدلین به جواز به وجوهی استناد کردهاند از آن جمله:
1. اخبار صحیحه صریح در تحریم به طور مطلق نیست (چنان که در صحیحه ابی بصیر در جواز غناء در شب عروسی و حسنه قرب الاسناد گذشت) پس در آنچه اجماعی بر حرمت داریم قائل به حرمت و در غیرش قائل به جواز میشویم زیرا اصل اباحه است.
2. رویاهای صادقه.[55]
3. اعانه بر بکاء و به عبارة دیگر مقدمهی عمل مستحب.
4. سیرهی متشرعه
اما دلیل اول محل نظر است زیرا دلیل بر حرمت غناء اجماع نبود بلکه ما با اجماع و شهرت ضعف برخی اسناد را بر طرف کردیم وانگهی تا زمانی که ما روایت مستفیضه داریم دلیلیت اجماع به فعلیت نمیرسد. پس آنچه استثنای آن یقینی است خارج از حکم حرمت و در غیر آن دا خل در حکم حرمت است و دلیل ما هم لظفی است نه لبی که بخواهید از آن قدر متیقنگیری کنید و همچنین با وجود دلیل لفظی نوبت به جریان اصل نمیرسد.
اما رویاهای صادقه حجت نیست اما در صورت حجة بودن فقط برای صاحب رویا حجة است لاغیر.
اما اینکه مقدمهی عمل مستحب باشد، نیز صحیح نیست زیرا عمل حرام مقدمه مستحب واقع نمیشود.
و دلیل چهارم که سیره بود نیز ثابت نیست بلکه خلافش ثابت است. این 4 دلیل اهم ادلهی قائلین به جواز است.
اما ممکن است گفته شود. آنچه که در مراثی خوانده میشود غناء نیست موضوعاً نه اینکه غناء باشد و مستثنی شده[56] باشد، زیرا در تعریف غناء گفتیم: مناسبت با مجالس اهل فسق معرف آن است حال آنکه مجالس مراثی از اشرف مجالس است بلکه مجالس مراثی تحت عنوان نوح واقع میشوند، و با لهویت موجود در غناء سازش ندارد.[57]
بله، از آنجا که مد، ترجیع و مطرب بودن (مطرب به معنی: خفة النفس لشدة حزن او سرور لکن این شدة حزن و سرور باید از فقدان یا وصل محبوب خیالی و امثاله باشد نه مطلق حزن یا سرور)[58] تمام الموضوع برای غناء نیستند بلکه تشخیص آن به عهده عرف است، پس گاه ممکن است طرب و ترجیع و مد باشد اما غناء نباشد یا اینکه هیچ یک از این سه نباشد ولی غناء باشد. چنان که در روایت میفرماید: به کسی که میخواند اگر بگوئی احسنت. این کلام غناست (مض) که در آن نه ترجیع است نه مد صوت و لکن مناسبت با مجالس لهو دارد.
پس غناء در مراثی جایز نیست و آنچه در مرائی خوانده میشود که لهوی نیست و مناسب مجالس اهل فسوق نیست اصلا غناء نیست. و به گمانم کلام فقیه بارع آیه الله العظمی بهجت رحمة الله در جامع المسائل متضمن همین کلام ماست که میفرمایند:و دور نیست الحاق مراثی سیدالشهداء و سایر ائمهE در آن چه عسر است (سخت است) تدقیق اهل آن در توقی از بلوغ به حد غناء (یعنی اگر کسی بخواهد دقت کند که به حد غناء نرسد مرثیهی او، این دقت کردن مشکل است) با تحریص شرعی در ابکاء به نوح و اظهر انقسام آن است به دو قسم یعنی ترجیع غنایی مطرب و غیر غنایی که مطرب نیست و مطلق نوح به حق. و در خاتمهی بحث وجه آنرا ذکر خواهیم کرد.
به جواز آن استدلال شده به نبوی مرسلی که صاحب مسالک در کتاب شهادات ذکر کرده که متضمن تقریر پیامبر اعظم1 است زمانی که عبداله بن رواحه برای شتران حداء میخواند.
جناب شیخ اعظم انصاری (ره) میفرمایند: «و فی دلالته و سنده ما لا یخفی» و لکن محقق شیرازی میفرمایند: «بان دلالته لم اعرف وجه ضعفها علی تقدیر کون الحداء من الغناء و ضعف سنده منجر بنقل الشهرة و فتوی جمع الاساطین». و لکن اشکال میشود که این مرسل متضمن قضیهی شخصیه است و ممکن است که این حدائی که جناب پیامبر1 اجازه دادند دلالت بر جواز غناء نباشد. (ممکن است آن حداء اصلا غناء نباشد) تا اینجای بحث از کتاب فقه الصادقA استفاده کردیم و لکن ممکن است این اشکال فقه الصادق وارد نباشد زیرا تعرض اصحاب به اینکه عدم منع پیامبر1 کاشف از جواز غناست، قرینه است بر اینکه حداء همان غناست و آن احتمال در پرانتز قبل که سایرین هم بدان اشاره کردهاند صحیح نیست. پس این مرسله دلالت بر جواز حداء دارد.
دومین دلیلی که صاحب فقه الصادق از مجوزین حداء نقل کرده چنین است، الثانی: ما رواه الصدوق بالسناده عن السکونی عن جعفر بن محمدA من النبی1: زاد المسافر الحداء ... و ایشان اشکال کردهاند که استدلال به آن منبی بر این است که حداءمنحصر در غناء باشد و لکن این حرف ممنوع است. ولکن این اشکالشان با جواب بالای ما مواجه میشود.
صاحب ارشاد الطالب[59] آیتالله تبریزی (ره) میفرمایند: این روایة دوم از حیث سندهم ضعیف است زیرا در سند آن حسین بن یزید النوفلی است. سپس ایشان توثیق نوفلی به واسطه کلام شیخ درباره سکونی را خدشه میکنند. شیخ طوسی میفرماید: امامیه به روایات سکونی که از عامه است عمل میکنند. گفته شده این کلام دال بر توثیق نوفلی هم هست زیرا غالب روایات سکونی به واسطه نوفلی است. صاحب ارشاد الطالب (ره) درباره این نحوه استدلال بر توثیق نوفلی میفرمایند: لا یخفی ما فیه. فان ظاهر الکلام المزبور هو توثیق السکونی و ان کونه عامیاً لایضر باعتبار روایته عند الاصحاب و اما سائر شرایط العمل بالخبر الواحد فلیس ذلک الکلام ناظراً الیها و لذا لا یمکن دعوی اعتبار کل روایة یکون فی سندها احد هولاء الجماعه (منظور از هولاء الجماعه سکونی، حفص بن غیاث، غیاث بن کلوب و نوح بن دراج و... است نه نوفلی)
ولکن میگوئیم ممکن است توثیق نوفلی از راه دیگر و آن اینکه در کامل الزیارات و تفسیر قمی از وی روایت شده مضاف بر اینکه از بعضی عبارات- مثل له کتاب- مدح او استفاه میشود. وانگهی اگر عمل اصحاب به این روایت احراز شود ضعف سند آن منجر میشود.
صاحب جواهر (ره) میفرمایند: ان الحداء قسیم للغناء بشهادة العرف فهو خارج عنه الغناء موضعاً ولکن صاحب فقه الصادقA اشکال میکنند که منافاتی بین عنوانین نیست تا صدق یکی از عناوین مانع از صدق دیگری شود بلکه اظهر این است که میان هر دو عنوان عموم من وجه است. پس دلیل بر استثناء حداء از غناء نداریم.
ولکن ما هر دو کلام را محل ملاحظه میدانیم زیرا تصریح اصحاب به اینکه جواز پیامبر1 و تقریر ایشان بر جواز حداء کاشف از استثنای آن از غناست. به عبارت دیگر حداء را مساوی با غناء گرفتهاند سپس چنین حرفی زدهاند (حال یا حداء همیشه مساوی غناست یا غالباً حداء غنایی است به نحوی که حداء معمولاً منصرف به حداء غناء یی میشود) و کلام شیخ اعظم انصار (ره) میشاید به همین مطلب اشاره داشته باشد که میفرمایند: ان المشهور استثناءه و قد صرح بذلک فی شهادات الشرائع و القواعد و فی الدروس و علی تقدیر کونه من الاصوات اللهویه کما یشهد به استثناء هم ایاه عن الغناء بعد اخذهم الاطراب فی تعریفه...
یک بحث مهمی که شایسته است در خاتمه از آن صحبت کنیم این است که از مجموع روایات خصوصاً روایت قرب الاسناد[60] و روایت ابی بصیر در جواز غناء در شب عروسی و روایات دیگر ممکن است استفاده شود جواز غناء در مطلق ضروریات عرفیه در صورتی که متعلق کلام، غیر باطل باشد زیرا در اینجا شرایط الغاء خصوصیت وجود دارد و می توان گفت هیچ یک از استثناءات غناء خصوصیت ندارد. در روایت قرب الاسناد آمده است: «عن علی بن جعفر عن اخیه قال سالته عن الغناء هل یصلح فی الفطر و الاضحی و الفرح قال لاباس ما لم یعص به». و معلوم است بر اهل دانش و بینش که نه فطر واضحی موضوعیت دارد و نه شب عروسی[61] و عنوان فرح هم عام است و سایر اعیاد نظییر عید غدیر و ... هم شامل میشود.
پس آنچه سخت است عرفاً دقت در ان که به حد غناء برسد یا نه. و جزء ضروریات عرفیه هم باشد بعید نیست جواز غناء در آن کما که درباره حداء للابل گفته شده که ابل موضوعیت ندارد[62] بلکه ممکن است تعدی به بغال و حمیر. هرچند برخی خلافش را فرمودهاند. و گذشت در بحث مراثی ائمهE کلام محققانه فقیه مدقق حضرت آیة الله العظمی بهجت دامت برکاته در مراثی که شاهد بر مطلب ماست و اکنون خوب است گوشهای دیگر از کلامشان را نقل کنیم: مستثنی است (از غنا) بعضی از آن که مورد ضرورت عرفیه و متعلق به کلام غیر باطل است مثل حداء و مغنیهای که در رفاف عرائس ترجیع مخصوص مینمایند و دور نیست الحاق مراثی سیدالشهداء و سایر ائمهE در آنچه عسر است تدقیق اهل آن در توقی از بلوغ به حد غناء با تحریص شرعی در ابکاء به نوح... . رحمت الله علیه رحمۀً واسعه.
و با توجه به این نکتهی ظریف اشکالات بسیاری از کلمات اعلام(ره) قابل حل و دفع است.
بحث از غناء زوایای ناشناخته فراوانی دارد و در اینجا سعی شد برخی در مسائلی که کمتر بدان اشاره شده مورد بحث وافع شود. امید که مورد رضای الهی واقع شود.
و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا النبی الاعظم محمد المصطفی و آله الغر المیامین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
***
شهر مقدس قم
20/ فروردین 1387
[1] . تفصیل الشریعه، فاضل لنکرانی (ره).
[2] . یادداشتهای خودم.
[3] . رساله محقق بهبهانی جواهر الکلام و تحقیق از اساتید.
[4] . ترجمه قرآن آیة الله مکارم شیرازی.
[5] . به رساله محقق بهبهانی در غناء فراجع.
[6] . ج 12 ب 99 ح 13.
[7] . روایه صحیحه است زیرا مشکل در سهل بن زیاد است ولی میتوان گفت: سهل ثقه است به دو قرینه: الف: روایات سهل دو ویژگی دارد: 1. اجلاّء به روایتش عمل کردهاند و آن را نقل کردهاند. 2. روایاتش شاذ نیست. ب: قاموس الرجال گوید: ممکن است اعتماد کلینی بر وی کافی باشد در توثیقش. زیرا کثرة روایه کلینی از کسی باعث، اعتماد بر وی میشود کما حقق فی محله. (مضمون اجمالی ادله ذکر شد).
[8] . تفصیل الشریعه، ص 170.
[9] . از آنجا که مضمون کلام ایشان در ابتدای بحث گذشت و برای جلوگیری از بسط ممل از ذکر کلامشان خودداری میشود.
[10] . غایة الامال ص 212 ج2.
[11] . ارشاد امطالب، تفصیل الشریعه، مکاسب شیخ اعظم (ره) و مقامات السالکین و راسلهی غنای محقق بهبهانی (ره) (دو مورد اخیر ظاهراً).
[12] . پایان کلام محقق ما مقانی.
[13] . روایة دیگر: فی شراءالجاریة المغنیه: لاباس لو اشتریتها. فذکر تک الجنه.
[14] . و ظاهر هذه الروایه بحسب المفهوم ان الغناء المحرم هو المصاحب لدخول الرجال و سماعهم او شی آخر من المحرمات کشرب الخمر او استعمال آلات اللهو فحرمته عارضیه و بیع المغنیه و شراءها اذا علم البایع انها تغنی مقترنه بالمحرمات نظیر بیع العنب ممن علم انه یعمله خمرا و قد تقدم نظر الشیخ بالجواز للاخبار المستفیضه الداله علی اجواز (شرح مزجی مروجی ص 184).
[15] . صاحب کفایه صوت حسن را غناء میداند.
[16] . به عبارة دیگر ایشان ادعا میکند که از روایات چنین استفاده میشود.
[17] . به شرح آل غفور بر مکاسب ص 188 فراجع.
[18] . مضاف بر ادلهای که در ابتدای بحث گذشت که دلالت بر حرمت نفسی غناء میکرد.
[19] . اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.
[20] . عبدالاعلی اعین العجلی عند الاطلاق ثقه و یونس بن یعقوب ایضا ثقه و فیها ابن فضال و هو فاسد الاعتقاد.
[21] . وسایل ج 12 باب 99 ح 15.
[22] . به ارشاد الطالب ج 1 ص 210 فراجع.
[23] . ورتل القران ترتیلاً.
[24] . انظر رسالة فی الغناء من المحق بهبهانی.
[25] . گویا فاضل قمی نیز در جمال الصالحین نظر صاحب کفایه را دارد.
[26] . به عبارة دیگر غناء چیست.
[27] . بنابراین جناب شهید ثانی (ره) تعریفی ارائه ندادند و لکن مرجع تشخیص غناء را بیان کردند.
[28] . بنابر صحة سند آن.
[29] . قافیه دار.
[30] . در بیان این اقسام از کتاب فقهی مقامات اسالکین استفاده شد.
[31] . برخی غناء را به دوبیتی تعریف کردهاند که اصلاً معهود در زمان ائمه Eنیست.
[32] . چاپ موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
[33] . چاپ موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
[34] . چاپ موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
[35] . اصولیون روایات پیا مبر اکرم1 و قرآن کریم را حقیقه شرعیه و بعد از آن جناب را جزء متشرعه میدانند پس ائمهE هم جزء متشرعه هستند ولی مبنای نویسنده در اینجا این است که آنچه بدست عرف ترجمه شده و از طریق ائمه و بیت وحی معنایی برایش بیان نشده جزء حقیقت متشرعه و آنچه را که ائمهE و پیامبر وقرآن فرمودهاند جزء حقیقت شرعیه است.
[36] . البته چنان که ما از عبارات آنها استفاده کردیم و شاید مرادشان این نباشد.
[37] . از اینجا به بعد ترتیب بحث چنین است: تا کنون نظرات مختلف درباره غناء را گفتیم و چند بحث علمی را مطرح کردیم حال ابتدا بیان میکنیم معنی غناء را عند المشهور سپس وجه جمع بین کلام کسانی که غناء را عرفی میدانند –نظیر شهید ثانی- و مشهور و به تبع دفع اشکال محقق راحل آیة الله فاضل لنکرانی(ره) و نتیجه بحث و اینکه غناء از مقوله قول است یا صوت در لابلای مباحث روشن میشود.
[38] . وسایل ج 22ص 45 گوید: ربما قیل انه مشهور.
[39] . به فقه الصادق آیة الله روحانی مراجعه شود.
[40] . وسایل ج 12 ب 99 ح 15 موثقه او صحیحه.
[41] . عبدالاعلی قال: سالت اباعبداللهA عن الغناء و قلت: انهم یزعمون ان رسول الله1 رخص فی ان یقال: جئناکم جئناکم ... فقال: کذبوا...
[42] . از فقه الصادقA استفاده شده چاپ موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
[43] . به جواهر بحث غناء مراجعه شود که به این مطلب هم اشاره کرده.
[44] . مصباح الفقاهه ج1، ص 306.
[45] . که تعایف همه شرح الاسمیاند و ایات و روایات بیانگر بعض مصادیق و قیوداند. و همچنین قیودی که فقها اشاره کردهاند علی سبیل الاغلبیه است.
[46] . المکاسب المحرمه ، ص 181 المرجع الراحل الفاضل النکرانی (ره).
[47] . احتمال ضعیفی میدهم که شاید اشکال ایشان از ناحیه دیگر باشد.
[48] . از محقق ایروانی (ره).
[49] . در این فصل سعی در اشاره به اهم ادله است.
[50] . چاپ موجود در نرم افزار جامع فقه اهل بیتE.
[51] . ریاض موجود در نرم افزار در جامع فقه اهل بیتE.
[52] . ج 12 ص 85 ب 15 ح 2 و به همین مضمون ح 1 و 3.
[53] . البته صاحب جواهر (ره) آن را قبول ندارند و گوید جواز اخذ اجرة ملازمة با جواز فعل ندارد و ما دلیل این عدم ملازمه را متوجه نشدیم.
[54] . ح 5 ص 85 ب 15 ج 12 وسایل و تمام افراد توثیق دارند الا عبدالله بن الحسن که او عبدالله بن الحسن العلوی. ابن علی بن جعفر است و از مشایخ عبدالله بن جعفر الحمیری است و شاید کثرة روایة حمیری از وی دال بر توثقش باشد.
[55] . در کتابی به این دلیل اشاره شده که نام کتاب را اکنون در خاطر ندارم.
[56] . به این مطلب ممکن است اشاره کرده باشد جناب صاحب جواهر (ره) فراجع ج 22 ص 47.
[57] . ممکن است اشکال شود که صرف اینکه نوح قسیم غناست معلوم میشود که نوح موضوعاً خارج از غناء است و اگر چیزی تحت عنوان نوح رفت، دیگر تحت عنوان غناء نیست و لکن یلاحظ علیه منافاتی بین عناوین نیست تا صدق یکی مانع از صدق دیگری شود پس نوح غنایی هم داریم و ما در ادامه سعی در تقریبر مطلب به گونهای داریم که نه مانند این کلام استدلال کرده باشیم و نه چنین اشکالی بر ما وارد آید.
[58] . به جامع المسائل و تفصیل الشریعه آیات عظام بجهت (ره) و فاضل لنکرانی (ره) مراجعه شود. همچنین جواهر ج 22 ص 47 فراجع آنجا که اشاره کرده: ... کما یستعمله العشاق فی فقد المحبوب و عدم نیل المطلوب... .
[59] . ج1، ص 215، ارشاد الطالب.
[60] . که بحث سندی آن سابقا گذشت وسایل ج 12 ب 15 ح5.
[61] . که در روایات دیگر، آمده.