بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

الفاظ نقل اجماع

بسم الله الرحمن الرحیم

الفاظ اجماع :

اجماع صرفا با لفظ اجماع نقل نمیشود بلکه الفاظ دیگری نیز وجود دارد که میتواند دلالت بر اجماع کند.

این الفاظ به سه دسته تقسیم میشوند :

الفاظ صریح در اجماع ، الفاظ ظاهر در اجماع ، الفاظ مشعر به اجماع

تا انجا که فحص کردیم الفاظ نقل اجماع میتواند از این قرار باشد :

   

 اول : الفاظی که صریحا دال بر اجماع هستند:

 

1-  اجماع :.

2-  اطباق العلماء:

شیخ اعظم ره اطباق علماء را به معنی اجماع دانسته است[1].

سید یزدی ره این لفظ را غیر اجماع میداند و در نقدی که بر برداشت شیخ از عبارت معارج دارد میفرماید :

و أما المحقق فلم یزد عن دعوى إطباق العلماء فی معارجه و هی غیر دعوى الإجماع کما لا یخفى[2]

( محقق بیشتر از ادعای اطباق علما نکرد و این اطباق علما غیر از اجماع است)

البته ما وجه کلام سید یزدی ره را متوجه نشدیم مخصوصا که اطباق العلماء مرادف اطباق الاصحاب است که در کلمات فراوان به معنی اجماع امده است.

3-  تسالم

4-  ضرورة مذهب

5-  من دین الامامیه

6-  اطباق الطائفه

7-  اطباق الاصحاب :

صاحب جواهر ره میفرمایند :

لو لا إطباق الأصحاب ظاهرا هنا على کون التجنب لاحتمال النجاسة أمکن حمل النصوص على إرادة الأمر  ... إلا أنه للاتفاق المزبور وجب إرادة المعنى المزبور من الرش.[3]

ایشان از تعبیر اتفاق و اشباه ان فراوان استفاده میکنند و مرادشان از اطباق همان اتفاق و اجماع است چنانکه خود به این معنی تصریح کردند.

8-   مما انفردت به الامامیه  : عبارت «ممّا انفردت به الإمامیّه» که در کلمات سید مرتضی ره مخصوصا در کتاب الانتصار بکار رفته است

برخی نظیر محقق اردبیلی ره گمان کرده اند این عبارت به معنی اجماع امامیه است ولکن برخی دیگر میگویند:

که این تعبیر کتاب انتصار به معنی اجماع نیست بلکه معنای این تعبیر، این است که این نظریّه فقط در میان فقهای شیعه وجود دارد، نه اینکه همه فقهای شیعه به آن قائل باشند.

صاحب دراسات میگوید :" هذه العبارة لا تدلّ على إجماع الإمامیّة، بل عدم موافقة أهل الخلاف لهم فی هذه الفتوی[4]."

 پس طبق مبنای دوم این لفظ از کتاب انتصار به هیچ وجه از الفاظ اجماع نیست و لکن طبق مبنای اول این لفظ از الفاظ اجماع است.  

9-  اتفاق

10-                       مختار الامامیه

11-                       جمیع

12-                       اهل الحق

13-                       اهل الاسلام

14-                       اهل الایمان

 

نکته : چه بسا بتوان گفت که برخی الفاظ نظیر تسالم و ضرورة مذهب و اطباق الطائفه معنایی بیش از اجماع را افاده کند. زیرا در معنای اجماع وجود یک نفر مخالف شاید مضر نباشد اما در تعابیر مذکور شاید حتی یک نفر مخالف هم نباشد.

 

دوم : الفاظی که ظهور در اجماع دارند:

1-  لم اجد مخالفا : ما مخالفی نیافتیم یعنی چه بسا مخالفی در مسائله هست اما ما پیدا نکردیم و لکن با توجه به شخصیت ناقل میگوییم :بعید است که مخالفی باشد و ناقل انرا نیافته باشد. مخصوصا که مشابه این تعبیر هم که در ذیل می اید برای نقل اجماع استفاده شده.

2-  بلا خلاف ظاهر :

3-  بلا خلاف اجده :

4-   بلا خلاف : شیخ اعظم در بحث حرمت حفظ کتب ضلال میفرماید :

"حرام فی الجملة بلا خلاف[5] " سپس در ادامه میفرماید :

"نفی الخلاف الذی لا یقصر عن نقل الإجماع[6]."

این مطلب توضیح دو مورد قبل هم میتواند باشد.

عدم الخلاف فیه : البته این مورد عبارة خری از همان تعبیر " بلا خلاف " است که در قبل ذکر شد. شهید ثانی در شرح لمعه میفرماید :

"و یکفی فی ابن السبیل الفقر فی بلد التسلیم و إن کان غنیا فی بلده بشرط أن یتعذر وصوله إلى المال على الوجه الذی قررناه فی الزکاة  و ظاهرهم هنا عدم الخلاف فیه، و إلا کان دلیل الیتیم آتیا فیه[7] "

در اینجا عدم الخلاف باید به معنی اجماع باشد تا بتواند به عنوان دلیل به ان تمسک کرد و برخی محشین هم همین را فهمیده اند

عباراتی نظیر : لم نعرف فیها مخالفا ، لم یظهر فیه خلاف و ... هم خانواده با این تعابیر و هم معنی هستند.

5-   عندنا :

6-   الیه نذهب :

شیخ طوسی هر دو عبارت فوق را در معنای اجماع بکار برده چنان که میفرماید :

و نحن لا نمتنع أن یدلّ دلیل السّمع على أنّ الأشیاء على الإباحة بعد أن کانت على الوقف، بل عندنا الأمر على ذلک و إلیه نذهب‏[8]

شیخ اعظم ره از این دو تعبیر اجماع فهمیده اند.[9]

7-  اعتقادنا :

شیخ اعظم ره در رسائل میفرمایداستظهار از عبارت " اعتقادنا " که در تعابیر شیخ صدوق ره است مراد همان اجماع است :

و استظهر من عبارته هذه: أنّه من دین الامامیّة[10]

این استظهار از صاحب قوانین نقل شده.[11]

البته سید یزدی ره با این قول مخالف است و میفرماید :

اولا : این لفظ ظهور در اجماع ندارد.

ثانیا : صدوق ره این لفظ را در مواردی هم که مساله محل اختلاف بوده به کار برده.[12]

البته به نظر میرسد اشکال اول ایشان محل نظر است زیرا " اعتقادنا " ظهور در اعتقاد امامیه و مجتمع دارد.

8-   اصلنا : محقق حلی میفرمایند : " من اصلنا العمل یالاصل حتی یثبت النقل [13] " مرحوم شیخ اعظم از این عبارت اجماع میفهمد و میفرماید :

فلو لا کون الأصل إجماعیّا لم یحسن من المحقّق قدّس سرّه جعله وجها لنسبة مقتضاه إلى مذهبنا.[14]

البته سید یزدی ره از این تعبیر اشعار به اجماع میفهمند نه ظهور در اجماع و میفرمایند :

قوله من أصلنا العمل بالأصل فی مسائله المصریة لا یخلو عن إشعار بالاتفاق‏[15]

نکته : تعبیر نص الاصحاب :از برخی تعابیر میتوان " اجماع "از ان فهمید و لکن ممکن است برای شهرت هم بکار برود. ما در این مورد به قرار قلبی نرسیدیم. البته بیشتر تعابیری که دیدیم میشد رائحه اجماع را از ان استشمام کرد مثلا : علامه میفرمایند :

"نصّ الأصحاب على انّه لا یجوز التّیمّم بالزّرنیخ، لأنّه معدن، و اختلفوا فی النّورة[16]"

از اینکه در نوره اختلاف است پس معلوم میشود که در زرنیخ اختلافی نیست و عدم الخلاف ظهور در اجماع دارد. مخصوصا که پس از ان قول خلافی هم نقل نشده.

و یا مثلا در جای دیگر میفرمایند : "أما الصوم الواجب فلا یصح فی السفر على ما نص الأصحاب علیه الا ما یستثنوه، و لا فرق بین أن یدرکه رمضان آخر أم لا. و أما صوم الندب ففیه خلاف[17] " به همان تقریبی که گذشت.

 

سوم : الفاظی که محتمل است مراد از انها اجماع باشد :

 

1-   جمهور العلماء : در مورد شهرت هم بکار میرود. اما در مورد ان احتمال اجماع هم هست.

2-     ذهب إلیه علماؤنا : محقق سبزواری ره این تعبیر را مشعر به اجماع میداند چنان و میفرماید :

" اختلف الأصحاب فی حکم الترجیع أیضا فقال الشیخ فی المبسوط و الخلاف أنه غیر مسنون و قال ابن إدریس و ابن حمزة أنه محرم و هو ظاهر الشیخ فی النهایة و ذهب آخرون إلى کراهة قال فی المنتهى الترجیع مکروه ذهب إلیه علماؤنا و هذا مشعر بالاتفاق[18] "

3-    عند المحققین الباحثین عن ماخذ الشریعة :

ابن ادریس ره میفرماید :

عند المحقّقین الباحثین عن مآخذ الشریعة- التمسّک بدلیل العقل[19]

شیخ اعظم از این تعبیر اجماع میفهمد و از ان  به اتفاق المحصلین ( یعنی اتفاق العلماء ) تعبیر میکند.[20]

سید یزدی ره ظهور این لفظ را در اجماع نمیداند بلکه نهایتا از ان شهرت فهمیده میشود.

و لکن به نظر میرسد این لفظ در کلام ابن ادریس به معنی اجماع باشد زیرا اگر به معنی شهرت باشد بدرد استدلال ابن ادریس ره نمیخورد. به عبارت دیگر این لفظ در شهرت هم میتواند بکار برود اما در خصوص این مورد به معنی اجماع بکار رفته.  

البته در این قسم باید رعایت قرائن کرد و به سیاق کلام دقت فراوان داشت. گاه میفرمایند : الحکم فی المساله کذا و خالف فیه الاشعری که چه بسا مراد از این مطلب همان اجماع باشد.

 

و الحمد لله رب العالمین.

محمد مظفری

دی ماه 1394 قم المقدسه

 

 

 

 

 



[1] رسائل ج 2 ص 54 و 55

[2] حاشیة فرائد الأصول للسید الیزدی؛ ج2 ؛ ص111

[3] جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌8، ص: 378

 

[4] دراسات فی المکاسب المحرمة؛ ج‌2، ص: 77

[5] کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - الحدیثة)؛ ج‌1، ص: 233

[6] کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - الحدیثة)؛ ج‌1، ص: 234

[7] الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)؛ ج‌2، ص: 83

[8] العدة فی أصول الفقه ؛ ج2 ؛ ص750

[9] فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص52

[10] فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص52

[11] حاشیه فرائد الاصول ج 2 ص 52 طبع مجمع الفکر.

[12] حاشیه فرائد الاصول للسید الیزدی ج 2 ص 111

[13] معارج ص 208 بنابر حکایت حاشیه فرائد الاصول طبع مجمع الفکر ج 2 ص 54

[14] فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص55

[15] حاشیة فرائد الأصول للسید الیزدی ج2 ؛ ص111

[16] منتهى المطلب فی تحقیق المذهب؛ ج‌3، ص: 64

[17] أجوبة المسائل المهنائیة؛ ص: 61

[18] ذخیرة المعاد فی شرح الإرشاد؛ ج‌2، ص: 257

[19] السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى؛ ج‌1، ص: 18

[20] فرائد الأصول ؛ ج‏2 ؛ ص54

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد