منتقی الاصول :که نهی از صرف الوجود :
اگر به این معنا باشد که نهی شده است از جمیع وجودات طبیعت به نهی واحد، در این صورت هر فرد از افراد طبیعت نهی ضمنی پیدا می کند، لذا می شود در فرد مشکوک برائت جاری کرد،
اما اگر مراد از نهی :
نهی از اول الوجود است، :
یعنی مولا که به عبدش می گوید لاتتکلم تا مردم گمان کنند اصم است یعنی لاتوجد اول تکلم، پس متعلق نهی واضح است وما شک در آن نداریم، یا مثلا در لا تشرب الخمر بنا بر اینکه نهی از صرف الوجود باشد یعنی لاتوجد اول شرب خمر، اولین شرب خمر حرام است، بنابراین : متعلق حرمت معلوم است، اگر در خارج ده تا خمر باشد یا صدتا فرق نمی کند وحرمت زیاد نمی شود، چون حرمت رفته روی عنوان اول وجود الخمر، ولذا تکلیف محدَّد و مشخص است شکی نداریم در حدّ ومقدار آن، بلکه شک داریم در امتثال که اگر ما این فرد مشکوک الخمریه را مرتکب بشویم آیا با این کار ایجاد کرده ایم اول شرب الخمر را یا نه، الاشتغال الیقینی یقتضی الفراغ الیقینی، و برائت جاری نیست.
استاد شهیدی مد ظله :
اولا این خلاف ظاهر است
ثانیا : بر فرض که مراد از صرف الوجود اول الوجود باشد : نهی انحلالی است.
کل من طبق علی اول وجود التکلم او اول شرب الخمر فهو حرام،
انحلالی است چون حرمت انحلالی است، هر فردی که منطبق باشد بر آن عنوان حرام فهو حرام
سوال : آیا اداء دین از امور قصدیه است یا خیر ؟
استاد مددی (حفظه الله):
شیخ طوسی کتاب «نهایه» را در فقه ماثور یا فقه روایی نوشت و بعد هم خود مرحوم شیخ طوسی کتاب «مبسوط» را در فقه تفریعی نوشت که: به ذهن ما میآید قویا که: کتاب مبسوط یک کتابی است مال یکی از سنی ها و شافعی مسلک هم باید باشد هر کسی بوده. شیخ سعی کرده متن را از او بگیرد و تفریعات آن را طبق فقه شیعه بنویسد. و حالا نمیدانیم یا یک کتاب بوده یا دوتا کتاب بوده. یا همان کتاب هم مشوّه بوده، چون متاسفانه این کتاب مبسوط شیخ مشوّه است. هم تکرار دارد هم بحث هایش نظام ندارد.
و یک احتمال کلی هست که عدهای از آثار شیخ -مثل رجال ایشان و فهرست ایشان و مبسوط ایشان. نه مثل نهایه، نهایه درست است- هنوز ترتیب نهایی داده نشده. یعنی کأنما معلومات را نوشته اما هنوز جمع و جور نهایی نکرده. خود رجال شیخ هم این عیب را دارد، فهرست شیخ هم همینطور. احتمالا شیخ اینها را در این دفتر می نوشته: اصحاب امام صادق، در این دفتر اصحاب امام کاظم...؛ اینها را مینوشته تا اینها را تنظیم نهایی بکند...
پ ن : این مطلب در تلگرام برای حقیر فرستاده شد و منبع اصلی انرا پیدا نکردم.
درباره الغاء خصوصیت در مجموع میتوان گفت :
الغاء خصوصیت سه شرط دارد :
الف : وجود قرینه بر الغاء خصوصیت ، مثل اینکه فرموده اند الخمر حرام لانه مسکر، این عبارت لانه مسکر قرینه بر این است که خمر خصوصیت ندارد ، والعلۀ تعمّم کما تخصص.
ب : آن مورد مخالف قاعده نباشد ، پس از حکم مخالف قاعده اولیه نمیشود الغای خصوصیت کرد. مثلا دختر باکره ی رشیده باید از پدر اذن بگیرد ، حال اگر دختر ثیّب باشد میتوان الغاء خصوصیت کرد؟
ج : آن حکم ، حکم تعبدی نباشد، مثلا معفو بودن خون کمتر از درهم حکم تعبدی است ، هر چند عرف بین خون کمتر از درهم و بیشتر از ان فرقی نمی بیند ولی الغاء خصوصیت از آن ممکن نیست.
یکی از کرامات شهید اول و ثانی - رحمهما الله - این است که کتابشان مورد پسند اهل علم واقع شده است، هر چند وسطند یعنی نه تام الاستدلال است و نه بدون استدلال. شرح لمعه کتاب پر برکتی است، بعضی از اهل علم که فقط شرح لمعه تدریس می کردند. مثلا سیزده دوره تدریس کرده بودند، در نجف و کربلا هم بعضی از اهل علم متن لمعه را حفظ بوده اند.
کتاب شرح لمعه، استدلال تام نیست، ولی فتوای محض هم نیست، مع ذلک خیلی پر برکت است، چند صد سال است که طلاب علوم دینی در حوزه های علمیه به درس، مباحثه و مطالعه ی آن اشتغال دارند. صاحب جواهر رحمهالله می فرماید: فقه روضه بالاتر از کتاب مسالک او است.
شهیدین - رحمهماالله - عمر کم و کوتاهی داشتند و مع ذلک چه قدر عمرشان برکات داشت، و چه تالیفات نافع و سودمندی از خود به جا گذاشتند. آن ها برای ما حجتند، تا عمر خود را به غفلت و بطالت نگذرانیم. البته توفیق چیز دیگری است که خداوند متعال نصیب هر کس نمی کند.
در محضر ایت الله بهجت. به نقل از شبکه الامین الحسنین ع
مرحوم آقا سید علی یزدی - از شاگردان مرحوم آخوند اردکانی - که بعد از میرزای بزرگ خود را اعلم می دانست، می گوید: در کربلا به درس آخوند می رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود، ایشان نقل می کرد: هم شهری های ما از یزد یا اردکان به کربلا آمدند و گفتند:
آیا می شود به خدمت آخوند برسیم؟ به هر حال وقت گرفتیم و قرار شد وقت خاصی به خدمت آخوند برسیم. همراه با جماعتی از زوار به خدمت ایشان رسیدیم، و در حالی که ما جلو حرکت می کردیم و آن ها دنبال سر ما، وارد شدیم. من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سئوال از ایشان ولی برای اظهار مراحل فضل و علمیت و فقاهت، مساله ای را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقریب و تقریر کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سئوال ولی با بیان کاملا علمی و استدلالی و منتظر جواب بودم. آخوند رحمهالله به من اشاره کرد که نزدیک بیا، نزد ایشان رفتم، و ایشان آهسته در گوشم گفت:نمی دانم!
این سخن خیلی در من اثر کرد و رنگ و روی من سرخ شد، ساکت محض شدم. آخوند می خواست به من بفهماند که نباید این کار را کرد. فردای آن روز که برای بازدید زوار به مسافرخانه رفتم، از دریچه ی پنجره ی کوچه صدای آن ها شنیده می شد، شنیدم به هم دیگر می گفتند: دیدید آقا سید علی چه قدر صحبت کرد، ولی آخوند همه را با یک کلمه جواب داد!
بالاخره، استاد و شاگرد امتیازات عجایب و غرایب داشتند و حرف های به ظاهر رکیک، اما به جا و به موقع، در کلماتشان زیاد بود.
کتاب در محضر ایت الله بهجت به نقل از شبکه الامامین الحسنین
در تعارض مشکل از ناحیه جعل نیست بلکه مشکل از ناحیه عجز مکلف در امتثال است. در مثل حرمت غصب و وجوب نجان نفس ، متعلق امر و نهی دو چیز است و به لحاظ مقام امتثال انجام یکی مقارن با عصیان دیگری شده نه متحد با آن. به عبارت دیگر دو عنوان از حیث مصداق ملازم شده اند نه از حیث مصداق.
بنابراین ضابطه تزاحم این است که امتثال یکی ملازمه اتفاقی با امتثال دیگری دارد ( اگر ملازمه دائمی بود باز هم مساله از باب تعارض بود نه تزاحم)
و لکن در تعارض : هر دو عنوان ممکن است یکی باشد اما از حیث مصداق بر هم منطبق میشود، مثل صلوة در دار غصبی.
نتیجه این تفاوت ضابطه در بحث ترتب روشن میشود که : هر کجا تزاحم ممکن باشد ترتب ممکن است و هر کجا ترتب ممکن است تزاحم است.
این دعا از امام باقر علیه السلام است که شایسته است طلاب بخاطر فرازهای اخرش به ان توجه نمایند.
اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِکَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیْرِی
کافی ج 2 ص 589
خداوندا به رزق من وسعت بخش و عمرم را طولانی فرما و گناهانم را ببخش و مرا از زمره یاری کنندگان دینت قرار بده و کسی را جایگزین من قرار مده.