عن الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام قال:
قلت له جعلت فداک: ما تقول فیمن ترک زیارة الحسین علیه السلام و هو یقدر على ذلک قال: إنه قد عق رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم و عقنا و استخف بأمر هو له[1]
از امام صادق علیه السلام سوال شد : فدایت گردم ، چه میگویید درباره کسی که زیارت امام حسین علیه السلام را ترک میکند در حالی که قادر بر انجام آن است ؟
امام صادق علیه السلام در جواب فرمودند : همانا او عاق رسول خدا صلی الله علیه و اله و عاق ما اهل بیت است و به کاری که باید انجام میداده استخفاف کرده ( ان کار را سبک کرده و اهمیت نداده )
حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع
یَقُولُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ ع ... رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ مِنْهُ مِعْرَاجٌ إِلَى السَّمَاءِ فَلَیْسَ مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ إِلَّا وَ هُوَ یَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یَزُورَ الْحُسَیْنَ ع فَفَوْجٌ یَهْبِطُ وَ فَوْجٌ یَصْعَدُ[1]
امام صادق علیه السلام میفرمایند : قبر امام حسین علیه السلام باغچه ای از باغچه های بهشت است و از انها به سوی اسمانها میروند و هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی نیست مگر اینکه از خدای متعال میخواهد ( و آرزو میکند ) که امام حسین علیه السلام را زیارت کند ، پس گروهی پایین می آیند و گروهی به بالا میروند.
اگر ادای حق را واجب بدانیم با توجه به این روایات زیارت مطلقا واجب است. مراد از مطلقا یعنی بدون لحاظ هیچ عنوان ثانوی دیگر ، به عبارت دیگر کسی نگوید زیارت در مقام حفظ دین یا تعظیم شعائر واجب است خیر ، بلکه حتی بدون لحاظ این عناوین باز هم زیارت به عنوان ادای حق واجب است.
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ- وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ «4» زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ- فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ- کَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.[1]
امام رضا میفرمایند : برای هر امامی عهدی ( و حقی ) به گردن دوستان و پیروان خود دارد و وفای به این عهد انجام نمیشود مگر با زیارت قبور انها ، پس کسی که از روی میل انها را زیارت کند و تصدیق کند انچه را که ائمه به ان مایلند ، ائمه علیهم السلام هم در روز قیامت شفیع او خواهند بود.
نکته ای مهم درباره سیره ی متشرعه : سیره ی متشرعه یعنی : لولا تعبد الشارع لکان لغوا. مثل اینکه در نماز " شدّ الوسط " (بستن کمر) مستحب باشد و اگر تعبد شارع نبود این " شدّ الوسط " لغو است، بنابراین سیره متشرعه در تعبدیات است.
بین سیره ی متشرعه و سیره عقلا هم فرق مهمی وجود دارد :
در حجیت سیره عقلا دو امر شرط است :
اول : اتصال به زمان معصوم
دوم : امضاء معصوم علیه السلام
ولی در سیره ی متشرعه این دو شرط نیست ، به این معنی که خود سیره ی متشرعه یعنی ما اُخذ من الشرع ، به عبارت دیگر خود سیره ی متشرعه کاشف از وجود حکمی شرعی است و امضاء و اتصال در بطن آن نهفته است.
نکته : سیرهی عقلائیه اگر در موضوع باشد نه اتصال میخواهد و نه امضاء ، بلکه فقط در احکام است که نیاز به امضاء و اتصال دارد.
نکته : سیره ی عقلا باید مصادم با حکم شرعی نباشد .
محقق صدر ره در حلقه ثانیه بحثی دارند با عنوان : اثبات الملاک بالدلیل.
تعبیر فنی این بحث این است که : اگر اطلاق مدلول مطابقی قید بخورد ایا اطلاق مدلول التزامی هم قید میخورد یا خیر.
این بحث از متفرعات بحث : " تبعیة الدلالة الالتزامیه للدلالة المطابقیه " میباشد که در جای دیگر از ان بحث شده.
محقق صدر چون چون دلالت التزامی را متفرع بر وجود دلالت مطابقی میداند لذا با قید خوردن دلالت مطابقی دلالت التزامی از اطلاقش از کار می افتد.
استاد شهیدی مد ظله:
در حین مطالعه نهج البلاغه به عبارتی در نامه 31 حضرت امیر علیه السلام برخورد کردم که شاید اشاره به استصحاب داشته باشد.
حضرت میفرمایند :
أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ وَ مَا شَاءَ مِمَّا لَا نَعْلَمُ فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ بِهِ فَإِنَّکَ أَوَّلَ مَا خُلِقْتَ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ
محصل کلام ایشان این است که دنیا همان گونه است که خداوند میخواهد و دراری نعمت ها و ازمایش ها و حوادث مختلف است و اگر در امری از امور دنیا به مشکلی برخورد کردی آن را به جهالت و نادانی خود ربط بده زیرا : تو در روزی که به دنیا امدی نادان بودی و سپس دانا شدی .
به عبارت دیگر : حالت سابقه ی شما نادانی بوده ، الان دچار مشکل علمی شدی و میخواهی منکر مساله حقی شوی . شک داری ، شاید هنوز عالم نشدی و مشکل علمی شما هم بخاطر همان نادانی سابق است . پس استصحاب نادانی کن.
و به عبارت دیگر : قبلا نادان بودی.
الان شک داری دانا شدی یا نه.
پس : استصحاب عدم علم کن.
آیا واقعا مقصود حضرت اشاره به بحث استصحاب بوده ؟ و اگرباشد ایا چنین مساله ای دارای اثر شرعی است ؟ استصحاب حکمی است یا موضوعی و ... ؟
پ ن : حضرت استاد شهیدی مد ظله دلالت این مطلب بر استصحاب را نپذیرفتند. ادامه مطلب ...
برخی از روات که وضعیت انها مجهول است را با کثرت روایت اجلا از وی توثیق میکنند. و لکن این سخت به طور کلی درست نیست بلکه کثرت روایت اجلا از یک شخص مجهول فقط با شرایطی میتواند افاده وثاقت وی کند.
اول : اینکه احادیث نقل شده از وی توسط ثقات ، در مسائل مستحب و مکروه نباشد زیرا ممکن است انها بخاطر تسامح در ادله سنن حدیث وی را نقل کرده باشند.
دوم : در امور اعتقادی اولیه نباشد. زیرا در امور اعتقادی نقل در حد تایید است نه دلیل.
سوم : کثرت به حدی باشد که افاده اطمینان کند.