بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

بحر الفقاهه

کنکاشی در فقه اسلامی review on Jurisprudence

انحلال در جعل در کلام استاد شهیدی مد ظله

امروز در کلاس رفع اشکالات خارج اصول ف‌حضرت استاد شهیدی مدظله در پاسخ سوال یکی از دوستان گرانمایه ام مطالب مهمی را فرمودند ، برادر عزیزم جناب آقای منافی خلاصه ای از فرمایشات استاد در کلاس درس امروز را نوشته اند : 

انحلال در جعل

إنحلال فقط در شمولی ها متصوّر است و در بدلی ها انحلالی رخ نمی دهد.
در بحث انحلال در جعل دو نظریّه وجود دارد:


1- إنکار إنحلال در جعل: این قول شهید صدر و إمام خمینی می باشد.


مراد اینها تطابق إثبات با ثبوت در مورد عامّ و مطلقاست. یعنی اگر در مقام اثبات، عامّی وجود داشت، کاشف از این است که در مقام ثبوت نیز به نحو عموم اخذ شده است و اگر به نحو مطلق بود، کاشف از این است که در مقام ثبوت نیز به نحو مطلق می باشد. جعل متعلّق به نحو عموم، به نحو وضع عامّ، موضوعٌ له خاصّ می باشد، ولی جعل متعلّق به نحو مطلق، به نحو وضع عامّ، موضوعٌ له عامّ می باشد که مصاذیق و أفرادی دارد.


طبق این نظریّه انحلال در جعل مختصّ به صورتی است که در مقام اثبات عموم وجود د اشته باشد، نه إطلاق. امّا در صورتی که در مقام اثبات، مطلق وجود داشته باشد، انحلال در مجعول رخ می دهد، یعنی در مقام فعلیّت انحلال رخ می دهد.


2- پذیرش انحلال در جعل: استاد شهیدی پور این نطریّه را قائل است.
مراد از این نظریّه، این است که چه لسان اثباتی به نحو عموم باشد و چه به نحو إطلاق، در مقام ثبوت، به نحو عموم یعنی به نحو وضع عامّ، موضوعٌ له خاصّ می باشد.
إن قُلتَ: این نظریّه مخالف إجماع اُصولیّین است؛ زیرا در بحث تعارض عامّ بر مطلق که برخی قائل به تقدیم عامّ شده اند، هیچ کس اشکال نکرده که در مقام ثبوت همه احکام به نحو عموم می باشد.
قُلتُ: بحث تعارض عامّ و مطلق، بحثی إثباتی است، نه ثبوتی.


دلیل بر این نظریّه این است که وجدان درک می کند که بین جعل های شمولی و جعل های بدلی تفاوت در جعل وجود دارد و از آنجا که در بدلی ها انحلال در جعل وجود ندارد، پس در شمولی ها انحلال در جعل رخ می دهد.
و اینکه تفاوت بین این دو جعل را به غیر انحلال بگذاریم، به این صورت که قائل شویم، متعلّق احکام بدلی، طبیعت نیست، بلکه اوّلین فرد از طبیعت است خلاف وجدان عرفی می باشد.

مؤیّد این نظریّه، این است که دو نحوه جعل (جعل به نحو عموم و جعل به نحو إطلاق) خلاف وجدان است، به این صورت که متعلّق برخی أحکام به نحو عموم باشد و متعلّق أحکام دیگر به نحو إطلاق باشد.


چه نکته ای وجود دارد که شارع این تفصیل را در مورد گوناگون انجام دهد؟!! 


در پایان لازم به ذکر است که شهید صدر در بحث إستصحاب حکم جزئی کلامی دارد که ظاهر آن إنکار مطلق إنحلال در جعل است (چه در موارد عموم إثباتی و چه در موارد إطلاق إثباتی) که کلامی غریب است و وجهی ندارد. ایشان می فرماید: «و قرّب فی الدراسات الإشکال، بأنّ جعل وجوب الحجّ على کلّیّ المستطیع لا شکّ فی ثبوته، و جعل وجوب الحجّ على خصوص هذا الشخص بعنوان مخصوص لا شکّ فی عدم تحقّقه، فأیّ شی‏ء یستصحب؟! و أجاب عنه بأنّ الحکم انحلالیّ ینحلّ بعدد أفراد الموضوع، فالشکّ فی فرد زائد یستتبع الشکّ فی جعل زائد یستصحب عدمه‏.


و یرد علیه: أنّ التعدّد و الإنحلال‏ الحاصل بتعدّد الموضوع إنّما هو فی عالم المجعول بالعرض و فعلیّة الحکم الّذی یتحقّق بتحقّق الموضوع. و أمّا الجعل الثابت فی نفس المولى على موضوع کلّی فهو شی‏ءٌ واحدٌ عرفاً و عقلاءاً، و المفروض أنّ حدوث الفرد فی الخارج إنّما یوجب فی ذاته تعدّد المجعول و فعلیّة الحکم لا بما هو معلوم للمولى، فقد یتّفق حدوث الفرد من دون علم المولى به، أو مع غفلة المولى عن أصل الجعل و یوجب تکثّر المجعول و فعلیّته، فی حین أنّه یستحیل أن یؤثّر أمرٌ خارجیٌّ فی ذاته و من دون علم المولى به فی عالم نفس المولى.


و الخلاصة: أنّ الإنحلال لیس فی مرحلة الجعل الّتی هی عالم المجعول بالذات و إنّما هو فی مرحلة التطبیق التی هی عالم المجعول بالعرض. »

 

شبهه مصداقیه در تکلیفی که متعلق ان متعلق المتعلق ندارد

مرحوم نائینی : تکلیف یک متعلقی دارد که فعل اختیاری انسان است، این متعلق تکلیف اگر متعلق المتعلق نداشت مثل تکلم ونماز نمی شود برای آن شبهه مصداقیه فرض کرد، چون معنا ندارد که انسان در هنگام عمل در فعل ارادی خودش شک کند، مگر اینکه فعل مباشری نباشد بلکه فعل تسبیبی باشد، مثل سقوط از شاهق(بلندی) که شک بکند که فعل او سبب تولیدی قتل هست یا نیست که مجرای قاعده اشتغال است چون از موارد شک در محصل می شود چون نمی داند که آیا القاء من الشاهق سبب قتل هست یا نیست باید قاعده اشتغال جاری بشود، اما فعل مباشری لایعقل الشک فی مصداقه حین العمل.

استادشهیدی مدظله در نقد کلام نائینی میفرماید :: این فرمایش ناتمام است زیرا بالوجدان انسان در عمل اختیاریش شک می کند که این مصداق چیست، مثلا غناء عبارت است از صوت مشتمل بر ترجیع مطرب مثلا بنا بر تفسیر قدماء، یا بنا بر تفسیر متأخرین صوت مناسب با مجالس لهو ولعب، خوب انسان شک می کند که آیا این صوتش مشتمل بر ترجیع هست یا نیست، یا مثلا جهر فی القرائة گاهی انسان شک می کند به علت همهمه وسر وصدا که آیا این حمد وسوره که می خواند مصداق جهر فی القرائة است یا مصداق اخفات فی القرائة است، یا مثلا مولا می گوید دو جمله متساویه بگو یا نگو شک می کند که این دوجمله که می گوید متساوی هستند از لحاظ حروف یا متساوی نیستند، چطور می گوئید که فعل مباشری شبهه مصداقیه ندارد؟

احادیث درباره ماهی خوردن

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌6، ص: 323

1 مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ مَوْلًى لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَعَا بِتَمْرٍ فَأَکَلَهُ ثُمَّ قَالَ مَا بِی شَهْوَةٌ وَ لَکِنِّی أَکَلْتُ سَمَکاً ثُمَّ قَالَ مَنْ بَاتَ وَ فِی جَوْفِهِ سَمَکٌ لَمْ یُتْبِعْهُ بِتَمَرَاتٍ أَوْ عَسَلٍ لَمْ یَزَلْ عِرْقُ الْفَالِجِ یَضْرِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یُصْبِحَ‌

2 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَکَلَ السَّمَکَ قَالَ- اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِیهِ وَ أَبْدِلْنَا بِهِ خَیْراً مِنْهُ‌ 

ادامه مطلب ...

احادیث درباره ماهی خوردن

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج‌6، ص: 323

1 مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ سَعِیدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ مَوْلًى لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ دَعَا بِتَمْرٍ فَأَکَلَهُ ثُمَّ قَالَ مَا بِی شَهْوَةٌ وَ لَکِنِّی أَکَلْتُ سَمَکاً ثُمَّ قَالَ مَنْ بَاتَ وَ فِی جَوْفِهِ سَمَکٌ لَمْ یُتْبِعْهُ بِتَمَرَاتٍ أَوْ عَسَلٍ لَمْ یَزَلْ عِرْقُ الْفَالِجِ یَضْرِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یُصْبِحَ‌

2 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَکَلَ السَّمَکَ قَالَ- اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِیهِ وَ أَبْدِلْنَا بِهِ خَیْراً مِنْهُ‌  ادامه مطلب ...

فرق اب با والد

فرق اَب با والد و والده: 
در لغت قرآنی که عربی مبین است، والد و والده آنکسی است که فرزند از آنها متکون و متولد است که در حقیقت پدر و مادرند نه اب که به معنی اصل به وجه اعم و متکفل امور شخص و معانی دیگر قریب بدانها است. مثلا الولد سر أبیه این اب، والدین هر دو را شامل است.* وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ* (انعام 75) این اب والد نیست و ابراهیم مولود او نیست. این نکته از فص محمدی فصوص الحکم و شرح قیصری بر آن استفاده شده است. و شواهد آیات و روایات در این مورد
بسیار است. .
.
.
هزارویک نکته، نکته ۶۰۳ علامه حسن زاده املی مد ظله

اثار و تالیفات ایت الله العظمی بهجت ره

به عنوان ادای امانت مطلب مهمی را اینجا مینویسم که برای اهل دانش و فضل بسیار مهم است :

به طور اتفاقی از حجت الاسلام شیخ علی بهجت مد ظله درباره اثار پدر بزرگوارشان مرحوم ایت الله العظمی محمد تقی بهجت ره سوال کردم ، ‌ایشان فرمودند :

جلد 4 اصول ایشان دارد کار میشود و البته دوره اصول ایشان کامل نیست. ( سه جلد ان قبلا چاپ شده )

یک دوره هم فقه از صلات تا جهاد دارند که هنوز چاپ نشده.

حاشیه بر مکاسب ایشان هم بیش از 15 سال قبل ( قبل از سال 80) در اختیار کسی قرار دادم تا ظرف مدت دو سا ل انرا اماده چاپ کند اما تا کنون این شخص بد عهدی میکند و انرا تحویل نمیدهد.

مقداری نیز تقریرات اساتید ایشان مثل مرحوم اصفهانی ره به قلم ایت الله بهجت ره موجود است که هنوز چاپ نشده.  

همچنین یکی از شاگردان محقق اصفهانی بنام " عماد رشتی " که به گفته خود محقق اصفهانی ره بهترین و ملاترین شاگردش بوده در اختیار مرحوم ایت الله بهجت ره بوده که البته خود " عماد رشتی " ان تقریرات را به ایشان میسپارد.  گویا عماد رشتی افضل شاگردان محقق اصفهانی محسوب میشده.  

همچنین مرحوم علامه محمد حسن الهی برادر بزرگتر علامه محمد حسین طباطبایی صاحب المیزان نیز مقداری تقرارات از اساتید خود – ظاهرا از نائینی و اصفهانی و دیگران – داشته که انرا به ایت الله بهجت ره میسپارد.

علامه طباطبایی بعد از درگذشت همسرشان کمی احساس تنهایی میکنند و برادرشان به قم میایند تا نزد ایشان زندگی کنند اما اخوی ایشان نیز از دنیا میرود و علامه طباطبایی یک حالت تنهایی و به اصطلاح عوامانه حالت بی کسی پیدا کنند. روزی ایت الله بهجت ره دیدن ایشان میرود و اظهار میکنند که تقریرات اخوی شما  - یعنی علامه محمد حسن الهی – نزد این جانب است اگر مایل باشید انرا برای شما بیاورم.

علامه طباطبایی از این مطلب متعجب میشوند که چطور تقریرات اخوی ایشان در اختیار ایت الله بهجت ره است.

گویا غرض ایت الله بهجت ره هم این بوده که علامه با دیدن اثار مخطوط اخویشان کمی از حس تنهایی و غم از دست دادن همسر و اخوی شان کاسته شود.

بعد از فوت علامه طباطبایی ره این اثار خطی  - و شاید برخی اثار مخطوط دیگر خود ایشان - در کتابخانه علامه طباطبایی ره دیده نمیشود و بعدا معلوم میشود که این اثار توسط یک روحانی نما که به منزل ایشان رفت و امد داشته سرقت شده . ( ظاهرا برخی افراد این شخص را میشناسند و اثار هم موجود است ).

تذکر مهم :

حقیر این مطلب را به عنوان ادای امانت و ادای دین نسبت به میراث گذشتگان بیان کردم و ان چه ذکر کردم به صورت شفاهی شنیده ام و چون امکان یادداشت برداری نبود بعدا و با کمک گرفتن از حافظه انرا یادداشت کرده ام .لذا  احتمال فراموشی یااشتباه برخی جزئیات وجود دارد.

اهمیت اثار فقهی اصولی فقیه و فیلسوف بزرگ ، شیخ محمد حسین اصفهانی برای اهل دانش و بینش بسیار حائز اهمیت است و ای کاش که این میراث گرانسنگ به زیور نشر اراسته میشد. 

اخلاق طلبگی

استفاده از ماشینهای گران قیمت برای روحانیون و طالب حرام است

حضرت آیت ا... العظمی خامنهای در ابتدای درس خارج فقه خود در روز یکشنبه این هفته پس از بیان حدیثی اخالقی با اشاره به حرام بودن استفاده از ماشینهای گران قیمت برای روحانیون و طالب فرمودند نامهای دریافت کردهاند که در آن نوشته شده بعضی از افراد حاضر در درس، با ماشینهای گرانقیمت دویست میلیونی تردد میکنند. سپس رهبر معظم انقالب اســامی اضافه کردند: حرمت اسراف برای ّ همه است، هر کسی در هر حدی چه غنی، چه متوسط یا فقیر ممکن است اسراف کند و اسراف، عمل حرام است. این ماشینهای گرانقیمت حرام است. معظمله با اشاره به وجود برخی جهات امنیتی و حفاظتی برای استفاده از ماشین گرانقیمت گفتند: توجه کنید! عمل، ورع، اجتهاد، زهد، بی ِ رغبتی، نرفتن به دنبال زخارف مادی و زیبائیهای ظاهری زندگی، وظیفــه ِ ی اصلی ماســت.

نشریه خط حزب الله. شماره 69 هفته چهارم بهمن 95

قیام در عصر غیبت 3

قیام در عصر غیبت 3    /  قیام در عصر غیبت 2  / قیام در عصر غیبت 1

...

وقعة الطف ؛ ؛ ص172 خطب الحسین [علیه السّلام‏] أصحابه و أصحاب الحر:
 

 

فحمد اللّه و أثنی علیه، ثم قال: أیها الناس؛ إنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه [و آله‏] و سلّم قال:«من‏ رأى‏ سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللّه؛ ناکثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ یعمل فی عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول، کان حقّا على اللّه أن یدخله مدخله»

ألا و إنّ هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان، و ترکوا طاعة الرحمن، و اظهروا الفساد، و عطّلوا الحدود، و استأثروا بالفی‏ء، و أحلّوا حرام اللّه، و حرّموا حلال اللّه، و أنا أحقّ من غیّر.

________________________________________
ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ، 1جلد، جامعه مدرسین - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق.

قبلا درباره مساله قیام در عصر غیبت مطالبی نوشته شد. 

 

ادامه مطلب ...